معرفت حضرت دوست

معرفت حضرت دوست | خواجه عبدالله انصاری

یوسف جلالی
معرفت حضرت دوست

اگر بسته عشقی خلاص مجوی

اگر بسته عشقی خلاص مجوی
و اگر کشته عشقی قصاص مجوی که عشق آتشی است سوزان
بحری است بی پايان
هم جان است و هم جان را جانان است
قصه بی پايان است و درد بی درمان است
عقل در ادراک وی حيران است و دل از دريافت آن ناتوان است
و عاشق قربان است
نهان کننده عيان است و عيان کننده نهان

خواجه‌ عبدالله‌ انصاری
رساله محبت نامه
@molanatarighat


برچسب‌ها: خواجه عبدالله انصاری

تاريخ : پنجشنبه بیست و دوم خرداد ۱۴۰۴ | 18:15 | نویسنده : یوسف جلالی |

كس را در راه امان نه و از وصل او كس را نشان نه

دو گيتى در قطره‌اى از درياى دوستى متلاشى است، هر كه مهر دوستى چشيد در عالم وحشى است.

يكى را دوست مى‌خواند و يكى را مى‌راند ، و كس سرّ قبول و ردّ او نداند.
سبحان اللّه اين چه بحر بى‌ساحل است و اين چه نكتۀ مشكل است اين چه درد بى‌درمان است و اين چه ميدان بى‌پايان است. صد هزار دل صديقان با خون بياميخته كه نه نسيم وصال به مشام ايشان رسيد و نه از محلّ‌ قرب شيرينى چشيد. كس را در راه امان نه و از وصل او كس را نشان نه. در كار او سرگشته، رشتۀ خلق گم گشته، در بارگاه كبرياى او صد هزار كشته گشته.

زندۀ دنيا محدث است و زندگى زندگانى جاودانى، اگر چشم از خويش فا كنى اين را بدانى.

@arfaninab@

هر كه به جان زنده است زنده نيست زندانيست.، هر كه به حقّ‌ زنده است جاودانى است.

الهى، ذكر تو است كه قدر ترا شايد، از چراغ در نور چه افزايد و ستايندۀ تو دريا مى‌پالايد و نازنده به مهر تو روز آرايد، اگر يك ذرّه ازين كار بر همه جهانيان فروفرستد سوز از همه جهانيان برآيد.

رسائل خواجه عبدالله انصاری
#کانال کلام_عرفای_کهن


برچسب‌ها: خواجه عبدالله انصاری

تاريخ : یکشنبه چهارم خرداد ۱۴۰۴ | 8:1 | نویسنده : یوسف جلالی |

آفريدگار در آفرينش تقصير نكرد

هر كه بدانست كه آفريدگار در آفرينش تقصير نكرد از عيب غيبت برست و هر كه بدانست كه قسّام در قسمت ميل نكرد از حسد برست، هر كه بدانست كه نيك و بد را پاداشت است از غفلت برست، هر كه بدانست كه از آسمان و زمين جز به خواست او چيزى نيست از حيلۀ خود برست، هر كه عنايت او بر خود بشناخت از تكلّف برست، هر كه نور اخلاص بيافت از ريا برست، هر كه صحبت اوّليّت بشناخت از علّت و بهانه برست.

رسائل خواجه عبدالله انصاری کلام_عارفان اینجاست @molanatarighat


برچسب‌ها: خواجه عبدالله انصاری

تاريخ : چهارشنبه بیست و هفتم فروردین ۱۴۰۴ | 11:11 | نویسنده : یوسف جلالی |

چون آتش فراق داشتى به آتش دوزخ چه كار داشتى‌

هر كه بدانست كه آفريدگار در آفرينش تقصير نكرد از عيب غيبت برست و هر كه بدانست كه قسّام در قسمت ميل نكرد از حسد برست، هر كه بدانست كه نيك و بد را پاداشت است از غفلت برست، هر كه بدانست كه از آسمان و زمين جز به خواست او چيزى نيست از حيلۀ خود برست، هر كه عنايت او بر خود بشناخت از تكلّف برست، هر كه نور اخلاص بيافت از ريا برست، هر كه صحبت اوّليّت بشناخت از علّت و بهانه برست.

خواجه گفت: وَ الَّذِينَ‌ جاهَدُوا ، قرآن است، قلم رفته را چه درمان است‌؟ وَ سَقاهُمْ‌ رَبُّهُمْ ، تمام است، شَراباً طَهُوراً كدام است‌؟

حقيقت چيست‌؟ بى‌خودى، شريعت چيست‌؟ بى‌بدى، حقيقت درياست شريعت كشتى، در دريا نشستى بى‌كشتى به چه پشتى‌؟!

سخن منصور حلاّج شنيدم نه قبول كردم و نه انكار، نه من صرّافم مرا با قبول و انكار چه كار؟!

چون آتش فراق داشتى به آتش دوزخ چه كار داشتى‌؟

آنچه از ماست از ما نگردد و آنچه از آن ما نيست بر ما نگردد، آنچه در دست ماست ندانيم روزى كيست و آنچه روزى ماست ندانيم كه در دست كيست.

رسائل خواجه عبدالله انصاری
کلام_عارفان اینجاست @molanatarighat


برچسب‌ها: خواجه عبدالله انصاری

تاريخ : سه شنبه پنجم فروردین ۱۴۰۴ | 21:2 | نویسنده : یوسف جلالی |

دوستان او پوشیده باشند.

نِگَرید که به چشم حقارت در کس ننگرید؛ که دوستان او پوشیده باشند.


#طبقات‌_الصوفیه
خواجه عبدالله انصاری


برچسب‌ها: خواجه عبدالله انصاری

تاريخ : سه شنبه بیست و یکم اسفند ۱۴۰۳ | 14:29 | نویسنده : یوسف جلالی |

ازين مشتى خاك چه خواهى‌

الهى، چون همه آنست كه تو خواهى، ازين مشتى خاك چه خواهى‌؟!

طغان‌شاه به خواجه گفت مرا هر روز نصيحتى فرماى يا كسى بفرست تا مرا نصيحت كند خواجه فرمود قدّس سرّه: اى دوست هر كه دنيا طلبد ترا نصيحت نكند و آنكه مولى طلبد با تو صحبت نكند.

وقتى طغان‌شاه به خدمت خواجه آمد و به قدم او درغلطيد و گفت: اى مقدّم طريقت و اى يگانۀ جهان حقيقت، خداى بر من رحمت كند؟ خواجه گفت: كند، و چنين گفت: جرم در دست كرم زبونست زيرا كه كرم قديم و جرم اكنونست. اى از يك قطره منى، در ترازوى قدرت چند منى‌؟ هان كه برو گمان بد نبرى كه از گمان خود برنخورى.

رسائل خواجه عبدالله انصاری
کلام_عارفان اینجاست @molanatarighat@


برچسب‌ها: خواجه عبدالله انصاری

تاريخ : سه شنبه بیست و یکم اسفند ۱۴۰۳ | 9:53 | نویسنده : یوسف جلالی |

عبادت خدمت کردن به خلق است

▪️از پیر هرات پرسیدند عبادت چیست ؟
فرمود : عبادت خدمت کردن به خلق است
پرسیدند چگونه؟
گفت اگر هر پیشه ای که به آن اشتغال
داری رضای خدا که بالطبع رضای
مردم را هم همراه دارد در نظر داشته
باشی نامش عبادت است.

پرسیدند: پس نماز و روزه و خمس و
این ها چه هستند؟!
گفت : اینها اطاعت هستند که باید بنده
برای نزدیک شدن به خدا انجام
دهد تا انوار حق بگیرد.

عبادت به جز خدمت به خلق نیست
به تسبیح و سجاده و دلق نیست


✍خواجه عبدالله انصاری


برچسب‌ها: خواجه عبدالله انصاری

تاريخ : یکشنبه پنجم اسفند ۱۴۰۳ | 14:46 | نویسنده : یوسف جلالی |

الهى، از هيچ‌چيزى چيزى توانستى

الهى، عمر خود به باد كردم و بر تن خود بيداد كردم، گفتى و فرمان نكردم، درماندم و درمان نكردم.

الهى، باز از تو بگريختم و آب روى خود ريختم و در دام بدخواه آويختم، الهى از وفا حذر كردم.

الهى، با غم و حسرتم، با داغ و عصمتم ، با جرم و بى‌توبتم، در زندان محنتم، بستۀ مشيّتم، پايمال معصيتم، اى موصوف به كرم و جود، اى انس و جنّ‌ را خالق و معبود، اكرم الاكرمين، و صفت تو احسان و جود، صفت ما ظلوم و جهول و كنود، نعت و نام ما گير به نعت و نام خود، يا ودود يا ودود.

الهى، از هيچ‌چيزى چيزى توانستى، و از همه چيزى به هيچ‌چيزى نمانستى.

الهى، آنچه گفتى بر آب ده و آنچه ما كشتيم فرا آب ده.

الهى، اگر كار به گفتارست بر سر گويندگان تاجم و اگر به كردارست به سرمايه محتاجم.

الهى به حور و قصور كى نازم،
نفسى ده كه از آن بهشتى سازم.

گل بهشت در پاى عارفان خارست
جويندۀ مولى را با بهشت چه‌كارست.

رسائل خواجه عبدالله انصاری
@molanatarighat

کلام_عارفان اینجاست


برچسب‌ها: خواجه عبدالله انصاری

تاريخ : یکشنبه هفتم بهمن ۱۴۰۳ | 6:13 | نویسنده : یوسف جلالی |

اگر تو خالق را شناختی

جملاتی از خواجه عبدالله انصاری،رساله واردات،


و گفت: اگر تو خالق را شناختی به در مخلوق نپرداختی، تا تو بر جان و مال خود می لرزی حقّا که به دو جو نمی ارزی.

پرسیدند در حق دنیا چه گوئی ؟ گفت: چگویم که به رنج به دست آرند و به زحمت نگاه دارند و به حسرت بگذارند.

و گفت: بنده آنی که در بند آنی، آن نمای که آنی و اگر نه، به تو نمایند چنانکه سزای آنی.

و گفت: درویشی پنهان باید، چون پیدا شد برهان باید...
و گفت: اگر داری مگو و اگر نداری دروغ مگو...
و گفت: آنکه دارد می پوشد و آنکه ندارد می خروشد و می فروشد.
و گفت: اگر از قفس دنیا رستی به لطف خدا پیوستی.

و گفت: دنیا برخلق پاش و زنده باش، درون کس مخراش و بنده باش.

و گفت: الهی، اگر کار به گفتارست برسر گویندگان تاجم و اگر به کردارست به کلمه گفتن محتاجم.

و گفت: الهی، اگر حساب با مایه داران است من درویشم و اگر با مفلسانست من در پیشم.
و گفت: یک ذره شناخت به از دو عالم یافت.


منبع:
مجموعه رسائل فارسی خواجه عبدالله انصاری، به تصحیح دکتر محمد سرور مولایی،انتشارات توس، جلد
دوم ص۴۵۲


برچسب‌ها: خواجه عبدالله انصاری

تاريخ : چهارشنبه چهاردهم آذر ۱۴۰۳ | 11:43 | نویسنده : یوسف جلالی |

همه را از آن بسوخت!

یکی هفتاد سال علم آموخت,
و چراغی نیفروخت؛
یکی همه عمر یک حرف شنید،
همه را از آن بسوخت!


@molanatarighat

خواجه #عبدالله_انصاری
.


برچسب‌ها: خواجه عبدالله انصاری

تاريخ : یکشنبه یکم مهر ۱۴۰۳ | 16:25 | نویسنده : یوسف جلالی |

الهی! خواندی تاخیر کردم.

خواجه عبدالله‌ انصاری

الهی!
خواندی تاخیر کردم.
فرمودی،تقصیر کردم.
عمر خود بر باد کردم
و بر تن خود بیداد کردم.
اگر گوییم ثنای تو گوییم.
اگر جوییم رضای تو جوییم.‎

الهی!
گفتی کریمم،
امید بدان تمام است.
تا کرم تو در میان است،
نا امیدی حرام است.

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
••┈┈┈❥ ♥️ ❥┈┈┈••
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌•
@KalameJan
••┈┈┈❥ ♥️ ❥┈┈┈••


برچسب‌ها: خواجه عبدالله انصاری

تاريخ : پنجشنبه بیست و هشتم تیر ۱۴۰۳ | 17:20 | نویسنده : یوسف جلالی |

خطاب با اوست تا قصّۀ عشق دراز كند

مقصود از دوست عتاب او با تست و خطاب با اوست تا قصّۀ عشق دراز كند و زمانى با دوست راز كند. حكايت از گدشته خطاست و شكايت از دوست نه سزاست. عتاب با تو خود از بهر تست و بود تو بلاى تست چون عاشق نصيب خود برداشت و خودى خود بگداشت از غرور و پنداشت، پس معشوق با او خطاب كند و آغاز عتاب كند، گه مى‌سوزد و گه مى‌سازد و گه مى‌فروزد و گه مى‌گدازد. اگر پست شود گويد مست باش و اگر مست شود گويد پست باش ، و اگر خود نيست شود گويد به ما هست باش. هر زمان از نار خشم و مهر عاشق را به جوش كند و وى را مدهوش كند تا لذّت خطاب در صولت عتاب فراموش كند، چون از آن بى‌خودى با خود آيد هزاران خروش كند و اين بيت مى‌گويد:

خوبان صنما عتاب چندين نكنند
هر روز يكى اسب جفا زين نكنند

عاشق‌كشى و دل ببرى هر دو بهم
با دل‌شدگان و دلبران اين نكنند

رسائل خواجه عبدالله انصاری
#کانال_عرفای_کهن


برچسب‌ها: خواجه عبدالله انصاری

تاريخ : چهارشنبه بیست و دوم فروردین ۱۴۰۳ | 4:54 | نویسنده : یوسف جلالی |

الهی! سه چیز ما را دور دار؛

الهی! سه چیز ما را کرامت کن؛
صحت تن، فراغت دل، صفای وقت

الهی! سه چیز ما را دور دار؛
محرومی در وقت بار
و رسوایی در وقت شمار
و خجلی در وقت دیدار.

خواجه عبداالله انصاری
مجموعه رسائل


برچسب‌ها: خواجه عبدالله انصاری

تاريخ : شنبه یازدهم فروردین ۱۴۰۳ | 22:48 | نویسنده : یوسف جلالی |

از هـرچـه ز عشـق خـود تهـی دستم کن

یا رب ز شـراب عـشـق سـرمستم کن
در عشق خودت نیست کن و هستم کن
از هـرچـه ز عشـق خـود تهـی دستم کن
یکـباره به بنـد عـشـق پابسـتم کن


💫خواجه عبداله انصـاری💫


روز آدینه به کامتان
@Molana79


برچسب‌ها: خواجه عبدالله انصاری

تاريخ : جمعه بیست و هفتم بهمن ۱۴۰۲ | 11:16 | نویسنده : یوسف جلالی |

مردی همسرش لکه سپیدی در چشم داشت

مردی همسرش لکه سپیدی در چشم داشت ولی چون او عاشقش بود سال‌های سال متوجه این عیب نشده بود.

روزی به چشمان همسرش نگاه کرد و گفت : این سپیدی چشمت از چه زمانی پیدا شده؟ زن گفت : از همان روزی است که عشقت نسبت به من سرد شده ...

#خواجه_عبدالله_انصاری


برچسب‌ها: خواجه عبدالله انصاری

تاريخ : شنبه هفتم بهمن ۱۴۰۲ | 8:40 | نویسنده : یوسف جلالی |

الهی مران کسی را که خود خواندی،

الهی مران کسی را که خود خواندی، ظاهر مکن جُرمی را که پوشیدی، کریما میان ما و تو داور تویی، آن کن که سزاوار آنی نه آن چنان که سزاوار ماست.

#خواجه_عبدالله_انصاری
🦋S


برچسب‌ها: خواجه عبدالله انصاری

تاريخ : جمعه ششم بهمن ۱۴۰۲ | 5:59 | نویسنده : یوسف جلالی |

الهی! باز آمدیم با دو دست تهی.

الهی! باز آمدیم با دو دست تهی.
چه باشد اگر مرهمی بر خستگان نهی؟

الهی! گرفتار آن دردم که تو دوای آنی
و در آرزوی آن سوزم که تو سرانجام آنی

الهی!..هر دلشده ای بایاری و غمگساری.ومن بی یار و غریبم.

الهی چراغ دل مریدانی انس جان غریبانی

کریما! آسایش سینه محبانی و نهایت


[[حضرت خواجه عبدالله انصاری]]

🆔 @Molana79


برچسب‌ها: خواجه عبدالله انصاری

تاريخ : جمعه یکم دی ۱۴۰۲ | 11:13 | نویسنده : یوسف جلالی |

اینکه آغاز به نامِ اللّه، و بعد رحمن و سپس رحیم شده،

اینکه آغاز به نامِ اللّه،
و بعد رحمن و سپس رحیم شده،
جهتِ آن است که سرآغاز همه، آفرینش است و بعد قدرت و پرورش، و سپس رحمت و آمرزش ...

یعنی که:
به قدرت بیافریدم و به نعمت بپروریدم،
و به رحمت بیامرزیدم.

@molanatarighat

#پیر_هرات
.


برچسب‌ها: خواجه عبدالله انصاری

تاريخ : چهارشنبه بیست و دوم آذر ۱۴۰۲ | 11:31 | نویسنده : یوسف جلالی |

الهی! اگر از دوستانم، حجاب برادر

الهی نامه

خواجه عبدالله انصاری در الهی نامه اش گوید:

1. االهی! ابوجهل از کعبه می آید و ابراهیم از بت خانه. کار به عنایت تو بود باقی بهانه.
2. الهی! همه از تو ترسند و عبدالله از خود، زیرا که از تو همه نیکی آید و از عبدالله همه بدی.
3. الهی! آفریدی رایگان و روزی دادی رایگان، بیامرز رایگان که تو خدایی نه بازرگان.
4. الهی! اگر از دوستانم، حجاب برادر و اگر مهمانم، مهمان را نیکودار.
5. الهی! همه می خواهند در تو نگرند و عبدالله می خواهد که تو در وی نگری.
6. الهی! اگر یک بار گوی بنده ی من، از عرش بگذرد خنده من.

کتاب 400 موضوع 2000 داستان، ص 484
مناجات خواجه عبدالله انصاری

@tezkar


برچسب‌ها: خواجه عبدالله انصاری

تاريخ : دوشنبه بیست و دوم آبان ۱۴۰۲ | 9:32 | نویسنده : یوسف جلالی |

هيچ نيامد از آنچه ميکوشـــيدم.

💠خواجه_عبدالله_انصاری

💠الهــــی!

💠 تو دوختی در پوشـــيدم،
و آنچه در جام ريختی نوشـــيدم،
هيچ نيامد از آنچه ميکوشـــيدم
.🍃


برچسب‌ها: خواجه عبدالله انصاری

تاريخ : جمعه بیست و هشتم مهر ۱۴۰۲ | 6:20 | نویسنده : یوسف جلالی |

الهی اگر خامم پخته ام کن

الهی اگر خامم پخته ام کن

اگر پخته ام، سوخته ام

" خواجه عبدالله انصاری "


برچسب‌ها: خواجه عبدالله انصاری

تاريخ : یکشنبه دوازدهم شهریور ۱۴۰۲ | 16:47 | نویسنده : یوسف جلالی |

کعبه‌ی دل را زیارت کن        که تا ناجی شوی...

کعبه‌ی گِل را زیارت می‌کنی،
حاجی شوی

کعبه‌ی دل را زیارت کن
که تا ناجی شوی...


خواجه عبدالله انصاری
منازل السائرین
🎙 قوم به حج رفته : چاوشی


برچسب‌ها: خواجه عبدالله انصاری

تاريخ : پنجشنبه هشتم تیر ۱۴۰۲ | 15:42 | نویسنده : یوسف جلالی |

مست باش و مَخروش

@molanatarighat

گرم باش و مجوش، مست باش و مَخروش،شکسته باش و خاموش، که سبویِ درست را به دست بَرند و شکسته بر دوش.


خواجه عبدالله انصاری


برچسب‌ها: خواجه عبدالله انصاری

تاريخ : شنبه سیزدهم خرداد ۱۴۰۲ | 20:1 | نویسنده : یوسف جلالی |

و یکی بی‌خود می‌رود…

آرام باش.
آنقدر‌ کوچکیم که وجود نداریم ...

@molanatarighat

روندگان در عالَم، چهارند و برین، این هزار طایفه‌اند:
یکی بر پیِ خود می‌رود،
و یکی با خود برابر می‌رود،
و یکی پیش از خود می‌رود،
و یکی بی‌خود می‌رود…

#خواجه‌عبدالله‌انصاری
.


برچسب‌ها: خواجه عبدالله انصاری

تاريخ : پنجشنبه هفتم اردیبهشت ۱۴۰۲ | 9:2 | نویسنده : یوسف جلالی |

جوینده، گوینده است، و یابنده، خاموش.

جوینده، گوینده است، و یابنده، خاموش.

هرچه به زبان آمد، به زیان آمد.

فریاد از معرفتِ رسمی،
و عبارتِ عاریتی،
و عبادتِ عادتی،
و از حکمتِ تجربتی،
و از حقیقتِ حکایتی.

@molanatarighat

#خواجه‌‌عبدالله_انصاری
.


برچسب‌ها: خواجه عبدالله انصاری

تاريخ : چهارشنبه سی ام فروردین ۱۴۰۲ | 9:30 | نویسنده : یوسف جلالی |

عاشقانِ درد را با سلامت دار السلام چه کار؟

فرمان آمد که:
یا آدم،
اکنون که قدم در کوی عشق نهادی از بهشت بیرون شو، که این سرای راحت است و عاشقانِ درد را با سلامت دار السلام چه کار؟

همواره حلق عاشقان در حلقه دام بلا باد!

عشقت به در من آمد و در در زد
در باز نکردم آتش اندر در زد
...

@molanatarighat

#خواجه‌عبدالله_انصاری
.


برچسب‌ها: خواجه عبدالله انصاری

تاريخ : شنبه بیست و ششم فروردین ۱۴۰۲ | 11:51 | نویسنده : یوسف جلالی |

ناوايسته را از شب قدر چه قدر است‌؟

اگر تو خود را بشناختى، از شادى و نشاط‍‌ بگداختى
اگر صحبت خود دريافتى، از هر دو عالم بپرداختى

اى طالب تا تو بر جان و مال خود مى‌لرزى
حقّا كه به دو جو نمى‌ارزى
بنگر كه چه مى‌ورزى
همان ارزى كه مى‌ورزى.

نه كه از دوست و يار عيب نايد
امّا چشم دوست بر عيب نايد.

مس در صحبت كيميا افتاد زر گشت
خستۀ خرما در دست دهقان افتاد درخت پر گشت و آنكه به دست هيزم‌كش افتاد خاكستر گشت.

وايسته را هر شب، شب قدر است
ناوايسته را از شب قدر چه قدر است‌؟

رسائل خواجه عبدالله @molanatarighat
کلام عارفان @arfaninab


برچسب‌ها: خواجه عبدالله انصاری

تاريخ : سه شنبه بیست و دوم فروردین ۱۴۰۲ | 16:32 | نویسنده : یوسف جلالی |

یکی در عالَم می‌گردد و یکی عالَم در او.

یکی در عالَم می‌گردد و یکی عالَم در او.
یکی از هر دو بری گشته و دو عاَلم در او نیست گشته و او در خود فانی گشته.

شگفت‌تر از این که دید در جهان؟
نیست در هست نهان؛
شخص در پیرهن روان؛
و می‌گویند که او، نه آن.
کالبد در دل گم و دل در جان.
و گم است جان در آن‌که جان زنده به آن است جاویدان.

زبان چون عبارت کند از چیزی که ناید در زبان؟
و جان چون اشارت کند به چیزی که اشارت بدان نتوان؟
و نشان دادن چون توان از چیزی که آن بی‌نشان؟


@molanatarighat

#خواجه_‌عبدالله_انصاری
#رسائل
.


برچسب‌ها: خواجه عبدالله انصاری

تاريخ : چهارشنبه نهم فروردین ۱۴۰۲ | 22:44 | نویسنده : یوسف جلالی |

الهی : این همه نوازش از تو بهرهٔ ماست

الهی :
این همه نوازش از تو بهرهٔ ماست
که در هر نفس چندین سوز و نور غایت تو پیداست

چون تو مولایی کراست ؟
و
چون تو دوست کجاست ؟


✍خواجه عبدالله انصاری

🆔 @MolaviPoet
🆑 کانال مولوی و عرفان


برچسب‌ها: خواجه عبدالله انصاری

تاريخ : یکشنبه بیست و هفتم آذر ۱۴۰۱ | 16:16 | نویسنده : یوسف جلالی |

الهی اگر تن مجرم است دل مطیع است

الهی اگر تن مجرم است دل مطیع است و اگر بنده بد کار است کَرَم تو شفیع است.

بادا کَرَم تو بر همه پاینده
احسان تو سوی بندگان آینده

بر بندهٔ خود گناه را سخت مگیر
ای داور بخشندهٔ بخشاینده

«خواجه عبدالله انصاری»
کلام عارفان در @molanatarighat


برچسب‌ها: خواجه عبدالله انصاری

تاريخ : چهارشنبه دوم آذر ۱۴۰۱ | 14:13 | نویسنده : یوسف جلالی |
        مطالب قدیمی‌تر >>


.: Weblog Themes By Slide Skin:.