ای در میان جانم گنجی نهان نهاده!
بس نکتههای معنی اندر زبان نهاده!
سرّ حکیم ما را در شوق لایزالی
در منیزید عشقش پیش دکان نهاده
در جلوهگاه معنی معشوق رخ نموده
در بارگاه صورت تختش عیان نهاده
از نیست هست کرده از بهر جلوهٔ خود
وآنگه نشان هستی بر بینشان نهاده
روحی بدین لطیفی در چاه تن فکنده
سرّی بدین عزیزی در قعر جان نهاده
خود کرده رهنمایی، آدم به سوی گندم
ابلیس بهر تأدیب اندر میان نهاده
خود کرده آنچه کرده وآنگه بدین بهانه
هر لحظه جرم و عصیان بر این و آن نهاده
کس را در این میانه چون و چرا نزیبد
هر کس نصیب او را هم غیبدان نهاده
عمری در این تفکر، از غایت تحیر
گوش دل عراقی بر آستان نهاده
#عراقی،
تصحیح سعید نفیسی
@molanatarighat
صبح بخیر دوستان🙏🌹🍏
برچسبها: عراقی
من شخصا عاشق عراقی شدم اونجا که میگه :
مَبُر ز مَن که رگِ جانِ مَن بُریده شَوَد
˙❥˙ @Official_Hich ˙❥˙
برچسبها: عراقی
من مست می عشقم هشیار نخواهم شد
وز خواب خوش مستی بیدار نخواهم شد
امروز چنان مستم از بادهٔ دوشینه
تا روز قیامت هم هشیار نخواهم شد
تا دلبرم او باشد دل بر دگری ننهم
تا غم خورم او باشد غمخوار نخواهم شد
چون ساختهٔ دردم در حلقه نیارامم
چون سوختهٔ عشقم در نار نخواهم شد
#عراقی
برچسبها: عراقی
بس که سودای سر زلف تو پختم به خیال
عاقبت چون سر زلف تو شدم سودایی
همه عالم به تو میبینم و این نیست عجب
به که بینم؟ که تویی چشم مرا بینایی
پیش ازین گر دگری در دل من میگنجید
جز تو را نیست کنون در دل من گنجایی
جز تو اندر نظرم هیچ کسی میناید
وین عجب تر که تو خود روی به کس ننمایی
«عراقی»کلام_عارفان
#کلام_عارفان در کانال عارفان
@molanatarighat
برچسبها: عراقی
گر نظر کردم به روی ماه رخساری چه شد؟
ور شدم مست از شراب عشق یکباری چه شد؟
روی او دیدم سر زلفش چرا آشفته گشت ؟
گر نبیند بلبل شوریده، گلزاری چه شد؟
چشم او با جان من گر گفته رازی، گو، بگوی
حال بیماری اگر پرسید بیماری چه شد؟
دشمنم با دوستان گوید: فلانی عاشق است
عاشقم بر روی خوبان، عاشقم، آری چه شد؟
در سر سودای عشق خوبرویان شد دلم
وز چنان زلف ار ببستم نیز زناری چه شد؟
گر گذشتم بر در میخانه ناگاهی چه باک؟
گر به پیران سر شکستم توبه یکباری چه شد؟
چون شدم مست از شراب عشق، عقلم گو: برو
گر فرو شست آب حیوان نقش دیواری چه شد؟
گر میان عاشق و معشوق جرمی رفت رفت
تو نه معشوقی نه عاشق، مر تو را باری چه شد
#فخرالدین_عراقی
@Molana79
برچسبها: عراقی
ای در میان جانم گنجی نهان نهاده
بس نکتههای معنی اندر زبان نهاده
سر حکیم ما را در شوق لایزالی
در من یزید عشقش پیش دکان نهاده
در جلوهگاه معنی معشوق رخ نموده
در بارگاه صورت تختش عیان نهاده
از نیست هست کرده، از بهر جلوهٔ خود
وانگه نشان هستی بر بینشان نهاده
روحی بدین لطیفی در چاه تن فگنده
سری بدین عزیزی در قعر جان نهاده
خود کرده رهنمایی آدم به سوی گندم
ابلیس بهر تادیب اندر میان نهاده
خود کرده آنچه کرده، وانگه بدین بهانه
هر لحظه جرم و عصیان بر این و آن نهاده
بعضی برای دوزخ، بعضی برای انسان
اندر بهشت باقی امن و امان نهاده
کس را درین میانه چون و چرا نزیبد
هر کس نصیب او را هم غیبدان نهاده
عمری درین تفکر، از غایت تحیر
گوش دل عراقی بر آستان نهاده
«عراقی»غزلیات کلام_عارفان در
#کانال_عرفای_کهن
برچسبها: عراقی
نگاه کردم و در خود
همه تو را دیدم ...
عراقی
اشعارکوتاه🌱
@textimix♡
حکایت جالبیه؛
رفتار ما آدما رو
خدا میبینه فاش نمیکنه
ولی مردم نمیبینند
و فریاد میزنن..
@matne_amozandeh
برچسبها: عراقی
@molanatarighat
عشق را آتشی است كه چون در دل افتد هرچه در دل یابد بسوزد، تا حدی كه صورت معشوق را نیز از دل محو كند. مجنون مگر در این سوزش بود، گفتند: لیلی آمد، گفت: من خود لیلیام و سر به گریبان فراغت فرو برد، لیلی گفت: سر بر آر كه منم محبوب تو.
آخر بنگر كه از كه میمانی باز؟...
#عراقی
#لمعات
لمعه بيست و سوم
برچسبها: عراقی
✍حضرت شیخ فخرالدین عراقی ؛
ا🌸𖥸 تاثیر غزلیات عراقی 𖥸🌸ا
☆ تاثیر سخن فخرالدین عراقی در حدّی است که از زمان او نیز فراتر می رود و سرود سخن سرایان پس از او می شود ، چنانچه حافظ خود تصریح می فرماید که :
《غزلیات عراقی است سرود حافظ
که شنید این ره دلسوز که فریاد نکرد》
در اینجا مقایسه کوتاهی در مورد اشعار این دو غزلسرا مطرح می گردد :
عراقی :
《از پرده برون آمد ساقی قدحی در دست
هم پرده ما بدرید هم توبه ما بشکست》
حافظ :
《در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست
مست از می و می خواران از نرگس مستش مست》
عراقی :
《به یک گره که دو چشمت بر ابروان انداخت
هزار فتنه و آشوب در جهان انداخت》
حافظ :
《خمی که ابروی شوخ تو در کمان انداخت
به قصد جان من زار ناتوان انداخت》
عراقی :
《مرا این دوستی با تو بلای آسمانی بود
قضای آسمانی را دگر کردن توان ، نتوان》
حافظ :
《مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد
قضای آسمان است این و دیگرگون نخواهد شد》
عراقی :
《گلیم بخت کسی را که بافتند سیاه
سفید کردن آن نوعی از محالات است》
حافظ :
《به آب زمزم و کوثر سفید نتوان کرد
گلیم بخت کسی را که بافتند سیاه》
عراقی :
《بود آیا که خرامان ز درم بازآیی
گره از کار فرو بسته ما بگشایی》
حافظ :
《بود آیا که در میکده ها بگشایند
گره از کار فرو بسته ما بگشایند》
ا𖥸🌸𖥸🌸𖥸🌸𖥸🌸𖥸ا
🦋😎😎🦋
برچسبها: عراقی

من مستِ میِ عشقم هوشیار نخواهم شد
وز خوابِ خوشِ مستی بیدار نخواهم شد
امروز چنان مستم از باده ی دوشینه
تا روزِ قیامت هم هوشیار نخواهم شد
#عراقی
برچسبها: عراقی



