معرفت حضرت دوست

معرفت حضرت دوست | سید علی کهنگی

یوسف جلالی
معرفت حضرت دوست

با ریاضت به دل کس نتوان جای گرفت

نفسم عطر خوش موی تو را می خواهد
باد هم پیچش گیسوی تو را می خواهد

کشتی خسته و بی لنگر دریای جنون
ساحل امن شب کوی تو را می خواهد

کاش می شد که فقط از تو بگویم جانا
قلمم رخصت ابروی تو را می خواهد

مگذارید تهی دست ازین باغ روم
تاج بختم گل شب بوی تو را می خواهد

لشکر فتنه ی دوران منشیند از پای
فتح این قائله بازوی تو را می خواهد

با ریاضت به دل کس نتوان جای گرفت
عشق تأیید گل روی تو را می خواهد

دل برید است ز درمان طبیبان #واسع
بی قراریست که داروی تو را می خواهد

#سید_علی_کهنگی



🌻🌻🌸🌸🌺🌺🌷🌷💐💐🌼🌼☘️☘️🍀🍀🌹🌹🌻🌻💐☀️با احترام دعوتید به میهمانی غزل و هنر در کانال هنری و ادبی سماع قلم☀️💐 https://t.me/sameqalam
👆👆


برچسب‌ها: سید علی کهنگی

تاريخ : جمعه بیست و ششم بهمن ۱۴۰۳ | 20:26 | نویسنده : یوسف جلالی |

ببین تا کجا درد را می کشم

ببین تا کجا درد را می کشم
جفا های نامرد را می کشم

چو پاییز بر بوم سبز درخت
فغان رخ زرد را می کشم

نشد فتح قلبش نصیبم،دریغ
عذاب عقب گرد را می کشم

نباشد ره عشق بی درد سر
کمین تب سرد را می کشم

مرا تا کجا می بری ای هوس
مهار تو ولگرد را می کشم

بهار آمد و باز در فکر خود
شراب ره آورد را می کشم

چو #واسع شبی در کنارم بمان
ببین تا کجا درد را می کشم

#سید_علی_کهنگی


برچسب‌ها: سید علی کهنگی

تاريخ : دوشنبه شانزدهم مرداد ۱۴۰۲ | 20:15 | نویسنده : یوسف جلالی |

شعر  من در دل و دلدادگی اغراق کردم

باور نمی کردم که یک شب مثل سایه
در کوچه های خاطراتت محو گردم
از تو گلایه نیست ای زیبای سرکش
من در دل و دلدادگی اغراق کردم

با یاد تو مضمون شعرم خلق می شد
ای آسمان آرزوهای جوانی
پیرم نمودی و چو طفلان سبک سیر
دنبال خود با خنده هایت می دوانی

شاید برای کوچ کردن وقت خوبیست
این شهر از مهر و محبت بو نبرده
یا ما ندانستیم رسم عاشقی را
یا کس به گوشش نغمه های دل نخورده

ای سرخوشان مست از بانگ قناری
پرواز را کنج قفس خاموش کردید
خون دل امّید واران چمن بود
این باده ی سرخی که شبها نوش کردید

روز کسی چون روزگار من نباشد
سرگشته و حیران ازین آشفته حالی
ای کاش می زد یک نفر با قهوه ی عشق
بر عاشقی چون من درین بیغوله فالی

#سید_علی_کهنگی
#فقط_شعر_و_غزل
شما هم به جمع بیش از ۶۰۰۰ هوادار شعرِ عضوِ این کانال بپیوندید... 👇👇👇
@faghatsheroghazal
🌹🌹


برچسب‌ها: سید علی کهنگی

تاريخ : پنجشنبه سوم فروردین ۱۴۰۲ | 17:44 | نویسنده : یوسف جلالی |

دریای چشم او چو غزل خیز و دلرباست

با آنکه دل به قول و غزل خوش نموده ایم
پیوسته از مصیبت دنیا سروده ایم

آینده گان چگونه قضاوت کنندمان
از آنچه دیده ایم و ازآنچه شنوده ایم

چیزی بجز محبت و عشق و وفا نبود
فالی اگر برای عزیزی گشوده ایم

میشد نماد زاهد و صوفی و شیخ بود
ما اهل خانقاه و شبستان نبوده ایم

دریای چشم او چو غزل خیز و دلرباست
هر آنچه گفته ایم از آنجا ربوده ایم

یارب اگرچه دست به سبحه نگشته ایم
هر جا گلی شکفت به عشقت ستوده ایم

#واسع شکایت از کس و ناکس نمی کند
از لوح سینه گرد کدورت زدوده ایم

#سید_علی_کهنگی
#واسع
#فقط_شعر_و_غزل
شما هم به جمع بیش از ۵۰۰۰ هوادار شعرِ عضوِ این کانال بپیوندید... 👇👇👇
@faghatsheroghazal
🌹🌹


برچسب‌ها: سید علی کهنگی

تاريخ : سه شنبه سیزدهم دی ۱۴۰۱ | 19:56 | نویسنده : یوسف جلالی |

با ریاضت به دل کس نتوان جای گرفت

نفسم عطر خوش موی تو را می خواهد
باد هم پیچش گیسوی تو را می خواهد

کشتی خسته و بی لنگر دریای جنون
ساحل امن شب کوی تو را می خواهد

کاش می شد که فقط از تو بگویم جانا
قلمم رخصت ابروی تو را می خواهد

مگذارید تهی دست ازین باغ روم
تاج بختم گل شب بوی تو را می خواهد

لشکر فتنه ی دوران منشیند از پای
فتح این قائله بازوی تو را می خواهد

با ریاضت به دل کس نتوان جای گرفت
عشق تأیید گل روی تو را می خواهد

دل برید است ز درمان طبیبان #واسع
بی قراریست که داروی تو را می خواهد

#سید_علی_کهنگی
#واسع
#فقط_شعر_و_غزل
شما هم به جمع بیش از ۵۰۰۰ هوادار شعرِ عضوِ این کانال بپیوندید... 👇👇👇
@faghatsheroghazal


برچسب‌ها: سید علی کهنگی

تاريخ : جمعه بیست و پنجم شهریور ۱۴۰۱ | 5:43 | نویسنده : یوسف جلالی |

شعر نفسم عطر خوش موی تو را می خواهد

نفسم عطر خوش موی تو را می خواهد
باد هم پیچش گیسوی تو را می خواهد

کشتی خسته و بی لنگر دریای جنون
ساحل امن شب کوی تو را می خواهد

کاش می شد که فقط از تو بگویم جانا
قلمم رخصت ابروی تو را می خواهد

مگذارید تهی دست ازین باغ روم
تاج بختم گل شب بوی تو را می خواهد

لشکر فتنه ی دوران منشیند از پای
فتح این قائله بازوی تو را می خواهد

با ریاضت به دل کس نتوان جای گرفت
عشق تأیید گل روی تو را می خواهد

دل برید است ز درمان طبیبان #واسع
بی قراریست که داروی تو را می خواهد

#سید_علی_کهنگی


برچسب‌ها: سید علی کهنگی

تاريخ : سه شنبه پانزدهم شهریور ۱۴۰۱ | 23:6 | نویسنده : یوسف جلالی |

شعر عاشقی جلوهٔ دلدار تماشا می کرد

عاشقی جلوهٔ دلدار تماشا می کرد

خویش را داشت درآن آینه پیدا می کرد

 

محو در موج طلایی نگاهش شده بود

قطره ای بود که رو جانب دریا می کرد

 

ذرّه ای بود که در سایهٔ خورشید امید

بی نوا معرکهٔ رقص مهیّا می کرد

 

بی گمان شوق وصال آتش جان می افروخت

کین چنین مست کنان ولوله برپا می کرد

 

نیست جز عشق شکوهی به سرا پردهٔ دهر

ای خوشا آنکه درین وادیه سودا می کرد

 

سخت باشد که چنین سهل ز جان دست کشد

این هنر را به جهان عاشق شیدا می کرد

 

کاش می آمد و با آن نظر واسع خود

باز هم لطف به احوال دل ما می کرد

 

#سید_علی_کهنگی 

#کافه_تنهایی 

🎴 @cafe_tanhaee


برچسب‌ها: سید علی کهنگی

تاريخ : یکشنبه یازدهم مهر ۱۴۰۰ | 7:24 | نویسنده : یوسف جلالی |
.: Weblog Themes By Slide Skin:.