روزِ نخست، شعرِ تَرَم را گذاشتم..
چیزی نداشتم، هنرم را گذاشتم!
چیزی نداشتم ولی آنروز، دوستان
سرمایه خواستند، سَرَم را گذاشتم!
از درد و داغ، تا سخنی رفت بینِ ما
گفتی: شریک؟! من جگرم را گذاشتم!
بارِ گران به گُردهی یاران روا نبود،
مردانه آمدم کمرم را گذاشتم!
غیر از شرف نداشتم و با کمالِ میل،
میراثِ مانده از پدرم را گذاشتم!
اکنون زِ راهِ پیش دریغت مباد، من
پُلهای امنِ پشتِ سَرَم را گذاشتم!
#حسین_جنتی
🌻🌻🌸🌸🌺🌺🌷🌷💐💐🌼🌼☘️☘️🍀🍀🌹🌹🌻🌻💐☀️با احترام دعوتید به میهمانی غزل و هنر در کانال هنری و ادبی سماع قلم☀️💐 https://t.me/sameqalam
👆👆
برچسبها: حسین جنتی
▪
چندین صدا شنیدهام اما دهان یکیست!
گویا صدای نعره و بانگِ اذان یکیست!
یکسوی بر یزید و دِگرسوی بر حسین،
خَلقی گریستند ولی روضهخوان یکیست!
افسرده از مطالعهی زهر و پادزهر،
دیدم دوشیشهاند ولیکن دکان یکیست!
در عصرِ ظلم، ظلم و به دورانِ عدل، ظلم...
در کفر و دین مسافرم و ارمغان یکیست!
در گوشِ من مقایسهی خیر و شر مخوان،
چندین مُجلّد است ولی داستان یکیست!
دزدِ طلا گریخت ولی دزدِ گیوه نه...
دردا که در گلویِ گذر پاسبان یکیست!
در جنگِ شیخ و شاه، فقط زخم سهمِ ماست،
تیر از دو سوی میرود اما نشان یکیست!
اینک نگاه کن که نگویی: ندیدهام!
در کارِ ظلم بستنِ چشم و زبان یکیست...
آنجا که پُشتِ گردنِ مظلوم میخورَد،
حدِّ گناهِ تیغ و تماشاگران یکیست!
@molanatarighat
#حسین_جنتی
.
برچسبها: حسین جنتی
آن که ما او را مراد خویش میپنداشتیم
دیدمش در سجده فهمیدم مریدی بیش نیست!
- حسین جنتی
اشعارکوتاه🌱
@textimix♡
برچسبها: حسین جنتی
یک تَن شُکوهِ رزمِ تورا شایگان نگفت
شایستۀ تو آنچه که بایست، آن نگفت!
هرکس که رفت بر سر منبر به نام تو،
جز نالههای العطشت، داستان نگفت!
تا اشکِ خلق را به در آرَد ز چشم خشک،
جز مشکِ آن سوارِ ابَر قهرمان، نگفت!
مشکل سر تو بود و دهان تو بود و هیچ
یک تن ز اصلِ قصه از این ذاکران نگفت!
ور گفت از سر تو، زِ نی یاد کرد و بس
ور گفت از دهان تو، جز خیزران نگفت
فهمید ماجرا نه همین گریه کردن است
این راز سر به مهر به پیر و جوان نگفت
دانست اگر تو را بشناسند و بشنوند
طوفان به پا کنند همین مردمان، نگفت!
یک نکته بیش نیست پیام قیام تو
من عاجزم ز گفتن و آن روضهخوان نگفت!
@molanatarigha
#حسین_جنتی
.
برچسبها: حسین جنتی
فراوان گفتهاند ای مرد!
آنَت کُشت...
اینَت کُشت...
سخن بیپرده میگویم: امیرالمومنینَت کُشت!
تو آنشمعی که در تاریکجایِ هستیِ انسان،
بهنامِ فتنه در اسلام، بادِ آستینَت کُشت!
نه در میدانِ تیغ و تیر و آهن، راویان گیجاند...
که در آن حُجرههای مرتجع، تفسیرِ دینَت کُشت!
الا ای "بیشاز اینها" شرم میآید مرا کانشب،
به بویِ گندمِ رِی، کمترینی از کمینَت کَشت!
از آن ساعت به خیلِ مومنانِ قوم شکدارم،
که در آن ظُهر، هرکس کُشت درحالِ یقینَت کُشت!
به قولِ روضهخوانان اعتباری نیست، چون ایشان،
یکی در گوشهی گودال، وآنیک پُشتِ زینَت کُشت!
تورا ای تخمهی پاکِ شرافت! دوست میدارم...
سخن سربسته میگویم که؛
اینَت کُشت!
اینَت کُشت!
@molanatarighat
#حسین_جنتی
.
برچسبها: حسین جنتی
وگر تمام شود، محشری نباشد چه؟!
گرفتم اینکه دری هست و کوبهای دارد...
در آن کویر، کسِ دیگری نباشد چه؟!
کفنکِشان چو در آیم زِ خاک و حق خواهم،
دبیرِ محکمه را دفتری نباشد چه؟!
شرابِ خُلَّرِ شیراز دادهام از دست...
خبر زِ خمرهی گیراتری نباشد چه؟!
چنین که زحمتِ پرهیز بُردهام اینجا،
به هیچ کرده اگر کیفری نباشد چه؟!
بَرَنده کیست در این بازیِ سیاه و سپید؟
در آن دقیقه اگر داوری نباشد چه؟!
#حسین_جنتی
برچسبها: حسین جنتی
.
.
اگر زِ گور، به جایی دری نباشد چه؟!
وگر تمام شود، محشری نباشد چه؟!
گرفتم اینکه دری هست و کوبهای دارد...
در آن کویر، کسِ دیگری نباشد چه؟!
کفنکِشان چو در آیم زِ خاک و حق خواهم،
دبیرِ محکمه را دفتری نباشد چه؟!
شرابِ خُلَّرِ شیراز دادهام از دست...
خبر زِ خمرهی گیراتری نباشد چه؟!
چنین که زحمتِ پرهیز بُردهام اینجا،
به هیچ کرده اگر کیفری نباشد چه؟!
بَرَنده کیست در این بازیِ سیاه و سپید؟
در آن دقیقه اگر داوری نباشد چه؟!
.
#حسین_جنتی
@sher_va_adabparsii
برچسبها: حسین جنتی
💐🍃🌿🌸🍃🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
💖
دیر فهمیدیم ، پسِ دیوار بالا رفته بود
با همان خشتِ نخستین، تا ثریا رفته بود
دیر فهمیدیم و معمارانِ مرموز از قدیم
چیده بودند آنچه بر پیشانیِ ما رفته بود
گاه می گویم به خود: اصلا کلاهِ جدِ من
جای مسجد کاشکی سمت کلیسا رفته بود
رسمِ پرهیز از جهان، ای کاش بر می داشتند
کاش یوسف روز اول با زلیخا رفته بود
من نمی دانم چه چیزی پایبندم کرده است
کوه اگر پا داشت تا حالا از این جا رفته بود
دور تا دورش همه خشکیست، این تنها خزر
راه اگر می داشت، ازاینجا به دریا رفته بود
🍃حسین جنتی
🌳@bagesher🌴
🌸
🌿🍂
🍃🌺🍂
💐🍃🌿🌸🍃🌼
برچسبها: حسین جنتی
زردِ زردم ، قسمت من از بهار این گونه است
غم نباید خورد ، کار روزگار این گونه است
بارها در راه دریا بر زمین افتاده ام
آری آری دیده ام من ، آبشار این گونه است!
دست بر دل میگذاری ، ناله از سَر میرود
در میان عاشقان حال سهتار این گونه است!
آه ای رویای باد آورده می بازم تو را
عاقبت امروز یا فردا ، قمار این گونه است!
گیج گیجم! منگ منگم! راه را گم کرده ام
حالت سیاره های بی مَدار این گونه است!
سرد و سنگینم، پر از آثار اشک و گرد و خاک
ای زحالم بی خبر ! سنگ مزار این گونه است!
هر دم از بادی به دامانی پناه آورده ام
دامن از من وامکش، آری غبار این گونه است!
#حسین_جنتی✍🏻🌻🌻🌸🌸🌺🌺🌷🌷💐💐🌼🌼☘️☘️🍀🍀🌹🌹🌻🌻💐☀️با احترام دعوتید به میهمانی غزل و هنر در کانال هنری و ادبی سماع قلم☀️💐 https://t.me/sameqalam
👆👆
برچسبها: حسین جنتی
چتر ها در شرشر دلگیر باران می رود بالا
فکر من آرام از طول خیابان می رود بالا
من تماشا می کنم غمگین و با حسرت خیابان را
یک نفر در جان من مست و غزل خوان می رود بالا
گشته ام میدان به میدان شهر را هر گوشه دردی هست
ارتفاع دردها از پیچ شمیران می رود بالا
خواجه در رویای خود از پای بست خانه می گوید
ناگهان صدها ترک از نقش ایوان می رود بالا
درد من هر چند درد خانه و پوشاک ارزان نیست
با بهای سکه در بازار تهران می رود بالا
گاه شب ها بعد کار سخت و ارزان خواب می بینم
پول خان با چکمه اش از دوش دهقان می رود بالا
جوجه های اعتقادم را کجا پنهان کنم ، وقتی
شک شبیه گربه از دیوار ایمان می رود بالا
فکر من آرام از طول خیابان می رود پایین
یک نفر در جان من اما غزل خوان می رود بالا
#حسین_جنتی
#فقط_شعر_و_غزل
شما هم به جمع بیش از ۵۰۰۰ هوادار شعرِ عضوِ این کانال بپیوندید... 👇👇👇
@faghatsheroghazal
برچسبها: حسین جنتی
.
تنها اگر وجودِ نَفَس بود زندگی
آه ای عدم! بیا که قفس بود زندگی!
مقصود اگر که عبرتِ ما بود ای حکیم!
یک نیمروزِ تجربه بس بود زندگی...
شیرینیِ حیات به سیمرغ زهر شد...
یک لَمحه بود و موجِ مگس بود زندگی!
گویا یکی به مادرِ گیتی نگفته است؛
پا در هوا مَنِه که هوس بود زندگی!
گفتیم با کسان بنشینیم و سر کنیم...
دردا که مجلسِ «همهکس» بود زندگی!
از زیستن به مرگ... چه میشد که بیدرنگ،
خود خوابِ مرگ بود و سپس بود زندگی؟!
باری! دهان، دکانِ سخن بود و جمع شد...
نیشی زدیم و میوهی گَس بود زندگی!
#حسین_جنتی
#کافه_تنهایی
🎴 @cafe_tanhaee
برچسبها: حسین جنتی



