معرفت حضرت دوست

معرفت حضرت دوست | سهراب سپهری

یوسف جلالی
معرفت حضرت دوست

چه اهميت دارد

زندگي شستن يك بشقاب است.
زندگي يافتن سكه دهشاهي در جوي خيابان است.
زندگي "مجذور" آينه است.
زندگي گل به "توان" ابديت،
زندگي "ضرب" زمين در ضربان دل ما،
زندگي "هندسه" ساده و يكسان نفسهاست.

هر كجا هستم ، باشم،
آسمان مال من است.
پنجره، فكر ، هوا ، عشق ، زمين مال من است.
چه اهميت دارد
گاه اگر مي رويند
قارچهاي غربت؟


~ سهراب سپهرى

@textimix 🌱♡ اشعار کوتاه


برچسب‌ها: سهراب سپهری

تاريخ : سه شنبه بیست و نهم مهر ۱۴۰۴ | 23:43 | نویسنده : یوسف جلالی |

اگر قاصدکی را دیدم

چه هوایی ،
چه طلوعی ،
جانم ....
باید امروز حواسم باشد
که اگر قاصدکی را دیدم ،
آرزوهایم را
بدهم تا برساند به خدا...

#سهراب_سپهری


برچسب‌ها: سهراب سپهری

تاريخ : چهارشنبه نهم مهر ۱۴۰۴ | 12:54 | نویسنده : یوسف جلالی |

همه چیز چنان است که می باید.

❤️

🌹 𝑮𝒐𝒐𝒅 𝒎𝒐𝒓𝒏𝒊𝒏𝒈 ☕️

صدایی نیست که نپیچد.
و پیامی نیست که نرسد.
هستی مهربان تر از آن است که پنداشته ایم.
من گوش به زنگِ وزش ها نشسته ام.
و نگاه می کنم.
زندگی را جور دیگر نمی خواهم،
چنان سرشار است که دیوانه ام می کند.
دست به پیرایشِ جهان نزنیم.
گاه از خود می پرسم: پس چه هنگام کاسه ها،
از این آب های روشن پر می شوند؟
راستی چه هنگام؟
کارِ من تماشاست
و تماشا گواراست.
من به میهمانیِ جهان آمده ام.
و جهان به میهمانیِ من.
اگر من نبودم، هستی چیزی کم داشت.
اگر این شاخه بیدِ خانهء ما ،
هم اکنون نمی جنبید،
جهان در چشم بِراهی می سوخت.
همه چیز چنان است که می باید.

#سهراب_سپهرى


برچسب‌ها: سهراب سپهری

تاريخ : دوشنبه بیست و هفتم مرداد ۱۴۰۴ | 16:48 | نویسنده : یوسف جلالی |

باید دوید تا تهِ بودن ...    

صبح است ، باید بلند شد
در امتدادِ وقت قدم زد ؛
گل را نگاه کرد، ابهام را شنید
باید دوید تا تهِ بودن ...


~ سهراب سپهری

˙❥˙ @Official_Hich ˙❥˙


برچسب‌ها: سهراب سپهری

تاريخ : سه شنبه ششم خرداد ۱۴۰۴ | 9:56 | نویسنده : یوسف جلالی |

دچار یعنی  عاشق


برچسب‌ها: سهراب سپهری

تاريخ : شنبه بیستم اردیبهشت ۱۴۰۴ | 22:35 | نویسنده : یوسف جلالی |

دیده‌ها نابیناست !

روزگارم این است : دل‌خوشم با غزلی ، تکه نانی ، آبی ، جمله‌ی کوتاهی ، یا به شعر نابی ...
و اگر باز بپرسی گویم : دل‌خوشم با نفسی ، حبه قندی چایی ، صحبت اهل دلی ، فارغ از همهمه‌ی دنیایی ...
دل خوشی‌ها کم نیست ، دیده‌ها نابیناست !


~ سهراب سپهری

˙❥˙ @Official_Hich ˙❥˙


برچسب‌ها: سهراب سپهری

تاريخ : پنجشنبه چهارم اردیبهشت ۱۴۰۴ | 12:55 | نویسنده : یوسف جلالی |

اگر از یاد تو ‏یادی نکنم می‌شکنم ... ‏

اگه قهره برید پیشش و به سبک سهراب سپهری ازش دلبری کنید :

‏من ‏در این ‏خلوتِ خاموشِ سکوت ،
‏اگر از یاد تو ‏یادی نکنم می‌شکنم ...


˙❥˙ @Official_Hich ˙❥˙


برچسب‌ها: سهراب سپهری

تاريخ : یکشنبه سی و یکم فروردین ۱۴۰۴ | 11:52 | نویسنده : یوسف جلالی |

زندگی وزن نگاهی ست

♥️ سهراب سپهری

زندگی وزن نگاهی ست
که در خاطره ها می ماند .


••┈┈┈❥ ♥️ ❥┈┈┈••
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌•
@KalameJan
••┈┈┈❥ ♥️ ❥┈┈┈••


برچسب‌ها: سهراب سپهری

تاريخ : پنجشنبه هفتم فروردین ۱۴۰۴ | 9:45 | نویسنده : یوسف جلالی |

چه کسی می‌فهمد در دلم رازی هست

چه کسی می‌فهمد در دلم رازی هست؟
می‌سپارم آن را به خیال شب و تنهایی خود!

- ‌سهراب سپهری ‌
اشعارکوتاه🌱

@textimix♡


برچسب‌ها: سهراب سپهری

تاريخ : دوشنبه سیزدهم اسفند ۱۴۰۳ | 22:36 | نویسنده : یوسف جلالی |

زمین        باران را          صدا می‌زند، من تو را



زمین
باران را
صدا می‌زند، من تو را!

#سهراب_سپهری 🦋


.


برچسب‌ها: سهراب سپهری

تاريخ : چهارشنبه هفدهم بهمن ۱۴۰۳ | 16:49 | نویسنده : یوسف جلالی |

انسانی که نگران آب خوردن یک کبوتر نباشد،

♦️زمانی شاملو در کنایه به سهراب و شعر معروف او (آب را گل نکنیم) گفته بود: وقتی انسان‌ها چنین در ویتنام قتل عام می‌شوند، چگونه می‌شود شاعری نگران آب خوردن یک کبوتر باشد.

+و سهراب در پاسخ گفته بود: انسانی که نگران آب خوردن یک کبوتر نباشد، همان انسانی است که به راحتی آدم هم می‌کشد.


برچسب‌ها: سهراب سپهری

تاريخ : یکشنبه هفتم بهمن ۱۴۰۳ | 6:16 | نویسنده : یوسف جلالی |

زندگی رسم  پذیرایی از تقدیر هست

زندگی رسم پذیرایی از تقدیر هست

وزن خوشبختی من ،
وزن رضایتمندی ست
زندگی ، شاید شعر پدرم بود که خواند
چای مادر ، که مرا گرم نمود
نان خواهر ، که به ماهی ها داد
زندگی شاید آن لبخندی ست ،
که دریغش کردیم
زندگی زمزمه پاک حیات ست ،
میان دو سکوت
زندگی ، خاطره آمدن و رفتن ماست
لحظه آمدن و رفتن ما ، تنهایی ست
من دلم می خواهد
قدر این خاطره را دریابیم....

#سهراب_سپهری


برچسب‌ها: سهراب سپهری

تاريخ : شنبه بیست و دوم دی ۱۴۰۳ | 17:58 | نویسنده : یوسف جلالی |

کجاست جای رسیدن

♥️ سهراب سپهری

کجاست جای رسیدن
و پهن کردن یک فرش
و بی خیال نشستن...

••┈┈┈❥ ♥️ ❥┈┈┈••
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌•
@KalameJan
••┈┈┈❥ ♥️ ❥┈┈┈••


برچسب‌ها: سهراب سپهری

تاريخ : چهارشنبه پنجم دی ۱۴۰۳ | 11:51 | نویسنده : یوسف جلالی |

من پر از فانوسم

♥️ سهراب سپهری

من پر از فانوسم
من پر از نورم و شن
و پر از دار و درخت
پرم از راه
از پل
از رود
از موج
پرم از سایه برگی در آب ...


••┈┈┈❥ ♥️ ❥┈┈┈••
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌•
@KalameJan
••┈┈┈❥ ♥️ ❥┈┈┈••


برچسب‌ها: سهراب سپهری

تاريخ : سه شنبه پانزدهم آبان ۱۴۰۳ | 15:5 | نویسنده : یوسف جلالی |

پای در راه گذار  رازِ هستی اين است

لحظه‌ها را درياب
زندگی در فردا نه
همين امروز است
راه ها منتظرند تا تو هرجا كه
بخواهی برسی
لحظه‌ها را درياب
پای در راه گذار
رازِ هستی اين است ...


~ سهراب سپهری

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌˙❥˙ @Official_Hich ˙❥˙


برچسب‌ها: سهراب سپهری

تاريخ : یکشنبه چهارم شهریور ۱۴۰۳ | 20:28 | نویسنده : یوسف جلالی |

ماهیِ كوچك دچار آبی دريای بيكران

دچار يعنی عاشق ؛ و فكر كن كه چه تنهاست اگر ماهیِ كوچك دچار آبی دريای بيكران باشد !
چه فكر نازك غمناكی ...


~ سهراب سپهری

˙❥˙ @Official_Hich ˙❥˙


برچسب‌ها: سهراب سپهری

تاريخ : چهارشنبه بیست و ششم اردیبهشت ۱۴۰۳ | 4:28 | نویسنده : یوسف جلالی |

بيداری  و توهم بيداری"

👆👆👆👆

☯ 🕉 ☯ 🕉 ☯ 🕉 ☯ 🕉

"بيداری و توهم بيداری"

با ذهن تزكيه نشده چگونه ميتوان بيداری را درك كرد؟
امكان ندارد چنين چيزی.
مانند آنست به آدم كوری از بينايی بگويی آنچه نصيب كور ميشود فقط تصور و توهمِ بينايی ست .
حال اگر كور بخواهد بينا شود چه بايد كرد ؟
هيچكار ،زيرا او هم بينا ست (زيرا بينايی طيف وسيعی ست و فقط به ديدن با چشم سر محدود نميشود)اما نه آنگونه كه تصوری برايش ساخته شده است
و او اينگونه بيشتر غافل شده است .
بيداری هم به همين گونه است .
بدان تو هم بيداری اما بعلت تعاريف و "توهمِ بيداری "كه عده ای ساخته اند ، در توهمِ جستجوىِ بيداريی تحريف شده ايی .
بدنبال يك دروغ هستی .
آيا ميتوانی به صداى يك پرنده
توجه كنی و گوش بسپاري؟
آيا ميتوانی طلوع خورشيد را لمس كنی؟
آيا ميتوانی به گل سرخى كه در حاشيه يك رود يا باغ و يا جاده ای روييده است سلام كنی؟
آيا ميتوانی پرتو نور خورشيد را
كه از لابلای پنجره خانه ات
به درون خانه راه ميابد بنگری؟
اينها بيداريست به همين سادگی و زيبايی .

بقول سهراب :

نان و ریحان و پنیر،
آسمانی بی ابر،
اطلسی هایی تر.
رستگاری نزدیک: لای گلهای حیاط.
نور در کاسه مس،
چه نوازش ها می ریزد!
نردبان از سر دیوار بلند،
صبح را روی زمین می آرد.

🍃
🌸🍃

┏━━━🍃🌸🍃━━━┓
@Angizevaerfan🕊
┗━━━🍃🌸🍃━━━┛


برچسب‌ها: سهراب سپهری

تاريخ : پنجشنبه سیزدهم اردیبهشت ۱۴۰۳ | 13:51 | نویسنده : یوسف جلالی |

راز گل سرخ "

" راز گل سرخ "
کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ
کار ما شاید این است
که در افسون گل سرخ شناور باشیم
پشت دانایی اردو بزنیم
دست در جذبه یک برگ بشوییم و
سر خوان برویم
صبح ها وقتی خورشید در می آید
متولد بشویم
هیجان ها را پرواز دهیم
روی ادارک؛ فضا؛ رنگ؛ صدا؛ پنجره؛ گل؛ نم بزنیم
آسمان را بنشانیم میان دو هجای هستی
ریه را از ابدیت پر و خالی بکنیم
بار دانش را از دوش پرستو به زمین بگذاریم
نام را باز ستانیم از ابر
از چنار؛ از پشه؛ از تابستان
روی پای تر باران به بلندی محبت برویم
در به روی بشر و نور و گیاه و حشره باز کنیم
کار ما شاید این است
که میان گل نیلوفر و قرن
پی آواز حقیقت بدویم ...

#سهراب_سپهری




🌸🌸🌸 با احترام دعوتید به ضیافت غزل در کافه شعر فرهنگیان ایران🌸🌸 🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻💐💐🌷🌷 🌷🌷https://t.me/joinchat/UG_CQhdw55pAr9zs1VdTFg


برچسب‌ها: سهراب سپهری

تاريخ : چهارشنبه دوازدهم اردیبهشت ۱۴۰۳ | 10:59 | نویسنده : یوسف جلالی |

زیباترین قسم  زنده یاد سهراب سـپهری:

زیباترین قسم زنده یاد سهراب سـپهری:

به حباب نگران لب یک رود قسم، و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،
غصه هم میگذرد،
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهدماند..
لحظه ها عریانند.
به تن لحظه خود،جامه اندوه مـپوشان هرگز...!!
زندگی ذره كاهیست،
كه كوهش كردیم،
زندگی نام نکویی ست،
كه خارش كردیم،
زندگی نیست بجز نم نم باران بهار،
زندگی نیست بجزدیدن یار
زندگی نیست بجزعشق،
بجزحرف محبت به كسی،
ورنه هرخاروخسی،
زندگی كرده بسی،
زندگی تجربه تلخ فراوان دارد، دوسه تاكوچه وپس كوچه واندازه یك عمر بیابان دارد.
ما چه کردیم و چه خواهیم کرد در این
فرصت کم ...


برچسب‌ها: سهراب سپهری

تاريخ : چهارشنبه بیست و نهم فروردین ۱۴۰۳ | 11:22 | نویسنده : یوسف جلالی |

دچار

دچار یعنی
عاشق
و فکر کن که چه تنهاست
اگر که ماهی کوچک
دچار آبی دریای بیکران باشد
چه فکرِ نازکِ غمناکی!

- سهراب سپهری

ᭀ៑ဳ✶❃ ⃟░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌
❃✶៑ဳ ‌ᭀ


برچسب‌ها: سهراب سپهری

تاريخ : چهارشنبه بیست و نهم آذر ۱۴۰۲ | 15:32 | نویسنده : یوسف جلالی |

چه رویاها که پاره شد!

سهراب سپهری

چه رویاها که پاره شد!
و چه نزدیک‌ها که دور نرفت!
و من بر رشته صدایی ره سپردم
که پایانش در تو بود.

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌
••┈┈┈❥ ♥️ ❥┈┈┈••
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌• @KalameJan •
••┈┈┈❥ ♥️ ❥┈┈┈••


برچسب‌ها: سهراب سپهری

تاريخ : پنجشنبه شانزدهم آذر ۱۴۰۲ | 22:25 | نویسنده : یوسف جلالی |

در زمانه‌ی ما...  نگاه کردن نیاموخته‌اند

☀️

چون به درخت رسیدی به "تماشا" بمان. تماشا تو را به آسمان خواهد برد...

در زمانه‌ی ما...
نگاه کردن نیاموخته‌اند و درخت، جز آرایش خانه نیست و هیچ کس گل‌های حیاط همسایه را باور ندارد.
پیوندها گسسته.
کسی در مهتاب راه نمی‌رود و از پرواز کلاغی هشیار نمی‌شود و خدا را کنار نرده‌ی ایوان نمی‌بیند و ابدیت را در جام آب خوری نمی‌یابد.
در چشم‌ها شاخه نیست.
در رگ‌ها آسمان نیست.
در این زمانه...
درخت‌ها از مردمان خرّم‌ترند.
کوه‌ها از آرزوها بلندترند.
نی‌ها از اندیشه‌ها راست‌ترند.
برف‌ها از دل‌ها سپیدترند.

#سهراب_سپهری
#هنوز_در_سفرم

@molanatarighat


برچسب‌ها: سهراب سپهری

تاريخ : پنجشنبه شانزدهم آذر ۱۴۰۲ | 6:12 | نویسنده : یوسف جلالی |

قاصدک !
شعر مرا از بر کن؛
برو آن گوشه باغ
سمت آن نرگسِ مست
و بخوان در گوشش
و بگو باور کن..
یک نفر یادِ تو را،
دمی از دل نبرد...

•سهراب‌سپهری
❤️🍃


برچسب‌ها: سهراب سپهری

تاريخ : دوشنبه ششم آذر ۱۴۰۲ | 19:35 | نویسنده : یوسف جلالی |

گاه زیبایی چنان به ما نزدیک می‌شود

گاه زیبایی چنان به ما نزدیک می‌شود
که از تار و پود هستی نیز می‌گذرد
و در ما سرازیر می‌شود.
باید همیشه چنین باشد.

سال‌ها پیش در بیابان‌های شهرِ خودمان
زیر درختی ایستاده بودم،
ناگهان خدا چنان نزدیک آمد
که من قدری عقب رفتم.
مردمان پیوسته چنین‌اند
تماشای بی‌واسطه و رو
در رو را تاب نمی‌آورند ،
تنها به نیمرخ اشیا چشم دارند ..

"
از نامه‌ی سهراب‌ سپهری
به یکی از دوستانش تهران/۱۴شهریور ۱۳۴۱ "



••┈┈┈❥ ♥️ ❥┈┈┈••
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌•
@KalameJan

••┈┈┈❥ ♥️
❥┈┈┈••


برچسب‌ها: سهراب سپهری

تاريخ : چهارشنبه بیست و چهارم آبان ۱۴۰۲ | 10:3 | نویسنده : یوسف جلالی |

و مهربانی را به سمت ما کوچاند

وقتی تو رفته‌ باشی، کامل نمی‌شود عشق
بعد از تو تا همیشه این قصه ناتمام است

حسین منزوی
اشعارکوتاه🌱

@textimix♡

ای عشق تو ما را به کجا میکشی ای عشق

جز محنت و غم نیستی اما خوشی ای عشق

هوشنگ ابتهاج
اشعارکوتاه🌱

@textimix♡

و شعر...
تنها چاره ایست
که‌ می‌شود
بوسه هایم را
از پس این همه فاصله
به دست‌هایت
برسانم!

صفا وهابی
اشعارکوتاه🌱

@textimix♡


برچسب‌ها: سهراب سپهری

تاريخ : یکشنبه بیست و یکم آبان ۱۴۰۲ | 9:12 | نویسنده : یوسف جلالی |

درسی اخلاقی از سهراب سپهری

⭕️ درسی اخلاقی از سهراب سپهری

خیــلی قشنگه حیفه نخونیمش!!!

سخت آشفته و غمگین بودم

به خودم می گفتم:

بچه ها تنبل و بد اخلاقند

دست کم میگیرند،

درس ومشق خود را…

باید امروز یکی را بزنم، اخم کنم

و نخندم اصلا

تا بترسند از من

و حسابی ببرند…

خط کشی آوردم،

درهوا چرخاندم...

چشم ها در پی چوب، هرطرف می غلطید

مشق ها را بگذارید جلو، زود، معطل نکنید !

اولی کامل بود،

دومی بدخط بود

بر سرش داد زدم...

سومی می لرزید...

خوب، گیر آوردم !!!

صید در دام افتاد

و به چنگ آمد زود...

دفتر مشق حسن گم شده بود

این طرف،

آنطرف، نیمکتش را می گشت

تو کجایی بچه؟؟؟

بله آقا، اینجا

همچنان می لرزید...

” پاک تنبل شده ای بچه بد ”

" به خدا دفتر من گم شده آقا، همه شاهد هستند"

” ما نوشتیم آقا ”

بازکن دستت را...

خط کشم بالا رفت، خواستم برکف دستش بزنم

او تقلا می کرد

چون نگاهش کردم

ناله سختی کرد...

گوشه ی صورت او قرمز شد

هق هقی کردو سپس ساکت شد...

همچنان می گریید...

مثل شخصی آرام، بی خروش و ناله

ناگهان حمدالله، درکنارم خم شد

زیر یک میز،کنار دیوار،

دفتری پیدا کرد ……

گفت : آقا ایناهاش،

دفتر مشق حسن

چون نگاهش کردم،

عالی و خوش خط بود

غرق در شرم و خجالت گشتم

جای آن چوب ستم، بردلم آتش زده بود

سرخی گونه او، به کبودی گروید …..

صبح فردا دیدم

که حسن با پدرش، و یکی مرد دگر

سوی من می آیند...

خجل و دل نگران،

منتظر ماندم من

تا که حرفی بزنند

شکوه ای یا گله ای،

یا که دعوا شاید

سخت در اندیشه ی آنان بودم

پدرش بعدِ سلام،

گفت : لطفی بکنید،

و حسن را بسپارید به ما ”

گفتمش، چی شده آقا رحمان ؟؟؟

گفت : این خنگ خدا

وقتی از مدرسه برمی گشته

به زمین افتاده

بچه ی سر به هوا،

یا که دعوا کرده

قصه ای ساخته است

زیر ابرو وکنارچشمش،

متورم شده است

درد سختی دارد،

می بریمش دکتر

با اجازه آقا …….

چشمم افتاد به چشم کودک...

غرق اندوه و تاثرگشتم

منِ شرمنده معلم بودم

لیک آن کودک خرد وکوچک

این چنین درس بزرگی می داد

بی کتاب ودفتر ….

من چه کوچک بودم

او چه اندازه بزرگ

به پدر نیز نگفت

آنچه من از سرخشم، به سرش آوردم

عیب کار ازخود من بود و نمیدانستم

من از آن روز معلم شده ام ….

او به من یاد بداد درس زیبایی را...

که به هنگامه ی خشم

نه به دل تصمیمی

نه به لب دستوری

نه کنم تنبیهی

یا چرا اصلا من

عصبانی باشم

با محبت شاید،

گرهی بگشایم

با خشونت هرگز...

با خشونت هرگز...

با خشونت هرگز...

#سهراب_سپهرى


برچسب‌ها: سهراب سپهری

تاريخ : شنبه بیستم آبان ۱۴۰۲ | 23:50 | نویسنده : یوسف جلالی |

یک بستگی پاک قناعت دارم

من به سیبی خشنودم
و به بوییدن یک بوته بابونه
من به یک آینه،
یک بستگی پاک قناعت دارم

#سهراب_سپهری
@molanatarighat


برچسب‌ها: سهراب سپهری

تاريخ : چهارشنبه هفدهم آبان ۱۴۰۲ | 16:31 | نویسنده : یوسف جلالی |

پر از طراوت تکرار

و او
به شیوه ی باران
پر از طراوت تکرار بود...

- سهراب سپهری |
شـــعر


برچسب‌ها: سهراب سپهری

تاريخ : پنجشنبه هفتم اردیبهشت ۱۴۰۲ | 22:3 | نویسنده : یوسف جلالی |

انسانی که نگران آب خوردن یک کبوتر نباشد،

- زمانی شاملو در کنایه به سهراب و شعر معروف او "آب را گل نکنیم" گفته بود:

وقتی انسان‌ها چنین در ویتنام قتل عام میشوند چگونه می‌شود شاعری نگران آب خوردن یک کبوتر باشد!

و سهراب در پاسخ گفته بود انسانی که نگران آب خوردن یک کبوتر نباشد، همان انسانی است که به راحتی آدم هم می‌کشد ...


برچسب‌ها: سهراب سپهری

تاريخ : سه شنبه پانزدهم آذر ۱۴۰۱ | 14:43 | نویسنده : یوسف جلالی |

گاه باید رویید ... در کنارِ چشمه ، در شکافِ یک سنگ !

گاه باید رویید ...
در کنارِ چشمه ، در شکافِ یک سنگ !
به امید فرداها ...


#سهراب سپهری


برچسب‌ها: سهراب سپهری

تاريخ : چهارشنبه نهم آذر ۱۴۰۱ | 6:16 | نویسنده : یوسف جلالی |
        مطالب قدیمی‌تر >>


.: Weblog Themes By Slide Skin:.