اما ابتلاء خلیل به ذبح فرزند آن بود، که یک بار خلیل در جمال اسماعیل نظاره کرد التفاتیش پدید آمد! آن تیغ جمال او دل خلیل را مجروح کرد، فرمان آمد که یا خلیل ما ترا از آزر و بتان آزرى نگاه داشتیم تا نظاره روى اسماعیل کنى؟
رقم خلّت ما و ملاحظه اغیار بهم جمع نیاید ما را چه نظاره تراشیده آزرى و چه نظاره روى اسمعیلى!؟
بهرچ از راه باز افتى چه کفر آن حرف و چه ایمان/ به هرچ از دوست وا مانى چه زشت آن نقش و چه زیبا
بسى بر نیامد که تیغش در دست نهادند گفتند اسماعیل را قربان کن که در یک دل دو دوست نگنجد.
با دو قبله در ره توحید نتوان رفت راست/
یا رضای دوست باید یا هواى خویشتن
از روى ظاهر قصه ذبح معلوم است و معروف، و از روى باطن بلسان اشارت مر او را گفتند: «به تیغ صدق دل خود را از فرزند ببر» الصدق سیف اللَّه فى ارضه ما وضع على شیء الّا قطعه خلیل فرمان بشنید، به تیغ صدق دل خود را از فرزند ببرید، مهر اسمعیلى از دل خود جدا کرد. ندا آمد که یا ابراهیم «قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیا»
کشفالاسرار
رشیدالدین میبدی
برچسبها: رشید الدین میبدی
اگر کسى گوید نامهاى خدا فراوانند در نصوص کتاب و سنّت و همه بزرگوارند و ازلى و پاک و نیکو چه حکمت را ایتاء قرآن عظیم باین سه نام کرد؟ و از همه این اختیار کرد و برین نیفزود؟ جواب آنست که دو معنى را این سه نام اختیار کرد و بر ان اقتصار افتاد: یکى که تا کار بر بندگان خود در نام خود آسان کند و از ثواب ایشان هیچیز نکاهد، دانست که ایشان طاقت ذکر و حفظ آن نامهاى فراوان ندارند، و اگر بعضى توانند بیشترین آنند که درمانند، و در حسرت فوت آن بمانند، پس معانى آن نامها درین سه نام جمع کرده و معانى آن سه قسم است:
قسمى جلال و هیبت راست، قسمتى نعمت و تربیت راست، قسمى رحمت و مغفرت راست. هر چه جلال و هیبت است در نام اللَّه تعبیه کرد، و هر چه نعمت و تربیت است در نام رحمن هر چه رحمت و مغفرت است در نام رحیم تا گفتن آن بر بنده آسان باشد و ثواب وى فراوان، و رأفت و رحمت اللَّه بر وى بىکران.
«رشیدالدین میبدی»کشف الاسرار
کلام_عارفان اینجاست @molanatarighat
برچسبها: رشید الدین میبدی
وَ یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْیَتامی الآیة... چندان که توانی یتیمان را بنواز و و در مراعات و مواساة ایشان بکوش، که ایشان درماندگان و اندوهگنان خلقند، نواختگان و نزدیکان حقند. ان اللَّه یحب کل قلب حزین، فرمان در آمد که ای مهتر عالمیان! و چراغ جهانیان! یتیمان را واپناه خود گیر، که سراپرده حسرت جز بفناء دل ایشان نزدند، و حسرتیان را بنزدیک ما مقدار است. ای مهتر! ترا که یتیم کردیم از آن کردیم تا درد دل ایشان بدانی، ایشان را نیکوداری.
با تو در فقر و یتیمی ما چه کردیم از کرم
تو همان کن ای کریم از خلق خود بر خلق ما
ای یتیمی دیده اکنون با یتیمان لطف کن
ای غریبی کرده اکنون با غریبان کن سخا
کشفالاسرار
رشیدالدین میبدی
برچسبها: رشید الدین میبدی
«رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا»، سخن راست و کلمه پاک آنست که از دعوى پاک است و از عُجب دور و به نیاز نزدیک، بعجز خویش اقرار دادن و بگناه خویش معترف بودن و بسوز و نیاز در گفت: «ظَلَمْنا أَنْفُسَنا» اقتداء بآدم کردن.
سهل تسترى گفت:
درین کار نظر کردم هیچ راه بحق نزدیکتر از نیاز ندیدم و هیچ حجاب صعب تر از دعوى نیافتم.
کشف الاسرار
رشیدالدین میبدی
برچسبها: رشید الدین میبدی
@molanatarighat
پس حقوق خلق نگاه باید داشت،
و در مراعات آن بجدّ باید کوشید،
خاصه حقوق زنان و هم جفتان که رب العالمین نیابت ایشان مى دارد.
کشف الاسرار
رشیدالدین میبدی
برچسبها: رشید الدین میبدی
آوردهاند که عیسى (ع) بسه کس برگذشت ایشان را دید ضعیف و نحیف گشته: ذبولى و نحولى بر ایشان ظاهر شده، ایشان را پرسید که سبب این نحول و نحافت شما چیست؟ گفتند: الخوف من النار. روح اللَّه گفت: حق على اللَّه ان یؤمن الخائف.
چون ازیشان درگذشت سه کس دیگر را دید ازیشان نحیفتر و ضعیفتر رویهایشان چون آیینهها از نور. گفت: چه چیز شما را باین حال آورد و چنین ضعیف کرد؟
گفتند: حبّ اللَّه عز و جل. روح اللَّه گفت: انتم المقربون، حال شما دیگرست و عشق شما دیگر، شما مقربان و دوستانید، گزیدگان و نزدیکانید. در اخبار وارد است که: «یا داود ذکرى للذاکرین و جنتى للمطیعین و زیارتى للشاکرین و انا خاصة للمحبین». در پرده دوستى کارها رود که آن همه بیرون از پرده دوستى تاوان بود، چنانستى که اللَّه گفتى ما ایشان را چون در وجود آوردیم و دانستیم که از ایشان عثرات و زلات بود نخست بساط محبت بگسترانیدیم و این نداء کرامت دادیم که: «یحبهم و یحبونه» تا آنچه ایشان کنند بحکم محبت ازیشان مرفوع و مدفوع بود. آن روز که جمال صفوت آدم (ع) از عالم غیب سر برآورد قدّى الفى، شکلى راست، نهادى مستقیم، ظاهر و باطن بهم پیوسته، اواصر عناصر او را بید قدرت بهم دربسته، دیدههاى فریشتگان از ظاهر جرم جسم وى اندر نگذشت و ندانستند که اندر قعر بحر سینه وى چه صدف است و در آن صدف چه درّ است. بحکم اختصار نظر در ظاهر وى کردند، گفتند: أَ تَجْعَلُ فِیها مَنْ یُفْسِدُ فِیها، تا نداء غیب درآمد که شما ظاهر و صورت بینید و ما نهایت کار دانیم، شما را نظر بر ظاهر معصیت است و حکم ما بر موجب باطن معرفت است، اگر ظاهر این خلیفه بزلتى گردى پذیرد یا فرزندان وى در دام کام گامى نهند، باطن آراسته ایشان و زبان پیراسته ایشان بحکم اعتذار و استغفار عذر آن جرم بخواهد و ما بشفاعت دلى مخلص بایمان، و زبانى مخلص بذکر رحمن، آن ظاهر ایشان از آن زلت فرو شوییم.
«رشیدالدین میبدی»
کشف الاسرار @molanatarighat
کلام_عارفان در کانال عارفان
برچسبها: رشید الدین میبدی
پیر طریقت گفت: الهى گاهى بخود نگرم گویم از من زارتر کیست؟ گاهى بتو نگرم گویم از من بزرگوارتر کیست؟ بنده چون بفعل خود نگرد بزبان تحقیر از کوفتگى و شکستگى گوید:
پر آب دو دیده و پر آتش جگرم
پر باد دو دستم و پر از خاک سرم.
چون بلطف الهى و فضل ربّانى نگرد بزبان شادى و نعمت آزادى گوید:
چه کند عرش که او غاشیه من نکشد
چون بدل غاشیه حکم و قضاء تو کشم
بوى جان آیدم از لب چو حدیث تو کنم
شاخ عزّ رویدم از دل چو بلاء تو کشم.
«رشیدالدین میبدی»
کشف الاسرار
#کلام_عارفان در کانال عارفان
@molanatarighat
برچسبها: رشید الدین میبدی
ابنعباس را که کمند سعادت از مکنون غیب بینداخته بودند، در کعبه شد و سر پیش بر سجود نهاد و مىگفت یا لات! یا هبل! بار خداى عالم میگفت: لبیک عبدی لبیک!» غلغل در فرشتگان افتاد که بار خدایا! او لات و هبل میخواند و تو بعزّت خویش جواب میدهى! گفت اى فرشتگان! آرام گیرید، که شما را بر مکنونات غیب ما اطلاع نیست، اگر او را در بندگى سهو و غلط افتاد ما را در خداوندى سهو و غلط نیفتاد، و شما نظارگیان آئید نظاره کنید، تا تقدیر ما در حق وى و فرزندان وى تا بقیامت چه اعجوبه بیرون دهد! و آنکه آن میر پیغامبران نوح پیشانى خویش بدان درگاه در خاک مالید و گفت: بار خدایا! در دل پدران در حق فرزندان تو به دانى، تواند بود که برین ضعف و پیرى ما رحمت کنى، و این پسر را دین اسلام کرامت کنى. از جبار عالم خطاب آمد که: إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ یا نوح! حکم ما چنان رفت در ازل که سر فرزند تو کلاه توحید را نشاید، و حکم ما را مرد نه، و بر آن مزید نه! تا بدانى که این کاریست رفته و بوده! آن را که خواندند آن روز خواندند، و وسیلت نه، و آن را که راندند آن روز راندند، و علت در میان نه! آن کشته قضا چندین سال بساط عبادت پیمود بر امید وصل، چون پنداشت که دیده املش گشاده شود، یا نفحه وصال در دلش وزد، از سماء سمو بر خاک مذلّت افتاد اخلد الى الارض سیاه افتاد است.
پیش تو رهى چنان تباه افتادست
کز وى همه طاعتى گناه افتادست
این قصه کز آن روى چو ماه افتادست
این رنگ گلیم ما سیاه افتادست.
«رشیدالدین میبدی»کشف الاسرار
#کلام_عارفان در کانال عارفان
@molanatarighat
برچسبها: رشید الدین میبدی
واسطى گفته که: اهل تقوى که تکبر کنند بر ابناء دنیا، ایشان در تقوى مدعىاند براى آنکه اگر دنیا را در دل ایشان وقعى نبودى براى اعراض کردن از آن تکبر نکردندى. عزیزى گفته که: دنیا سفالى است و آن نیز در خواب. و آخرت جوهرى است یافته در بیدارى مرد نه آنست که در سفال بخواب دیده متقى شود، مرد مردانه آنست که در گوهر در بیدارى یافته متقى شود. و در جمله بدانکه قدمهاى روندگان در راه تقوى سه است: قدم شریعت در قالب روشن کند. قدم طریقت در دل روشن کند. قدم حقیقت در جان روشن کند. چون روندگان قالب در رسند نزلشان «جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ» پیش آرند، چون روندگان دل در رسند نزلشان «مَقْعَدِ صِدْقٍ» آرند. چون روندگان جان در رسند نزلشان از «عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ» پیش آرند.
دل را اثر روى تو گل پوش کند
جان را سخن خوب تو مدهوش کند
آتش که شراب وصل تو نوش کند
از لطف تو سوختن فراموش کند.
«رشیدالدین میبدی»
کشف الاسرار
#کلام_عارفان در کانال عارفان
@molanatarighat
برچسبها: رشید الدین میبدی
@molanatarighat
آدم بر ابلیس شرف یافت که ابلیس از آتش بود و آدم از خاک و خاک بِه از آتش که آتش عیبنمای است و خاک عیبپوش. هرچه به آتش دهی عیب آن بنمایاند. سیمِ سره از ناسره پدید آرد. زرِ مغشوش از خالص پیدا کند. باز خاک عیبپوش است؛ هر چه به وی دهی بپوشد؛ عیب ننماید.
کشفالاسرار
رشیدالدین میبدی
برچسبها: رشید الدین میبدی
در هجر همى بسازم از شرم خیال
در وصل همى بسوزم از بیم زوال
پروانه شمع را همین باشد حال
در هجر نسوزد و بسوزد بوصال
آرى هر که وصل ما جوید و قرب ما خواهد، ناچار است او را بار محنت کشیدن و شربت اندوه چشیدن، آسیه زن فرعون همسایگى حق طلب کرد و قربت وى خواست گفت ربّ ابن لى عندک بیتا فى الجنّة خداوندا در همسایگى تو حجره خواهم که در کوى دوست حجره نیکوست، آرى نیکوست و لکن بهاى آن بس گرانست، گر هر چیزى بزر فروشند، این را بجان و دل فروشند، آسیه گفت باکى نیست و گر بجاى جانى هزار جان بودى دریغ نیست. پس آسیه را چهار میخ کردند، و در چشم وى میخ آهنین فرو بردند، و او در آن تعذیب مىخندید و شادمانى همى کرد. این چنانست که گویند.
هر جا که مراد دلبر آمد
یک خار به از هزار خرماست
«رشیدالدین میبدی»کشف الاسرار
کلام_عارفان @molanatarighat
برچسبها: رشید الدین میبدی
@molanatarighat
مرد باید که بوى داند بُرد
ورنه عالم پر از نسیمِ صباست
اینست که رب العالمین گفت: «سُورَةٌ أَنْزَلْناها وَ فَرَضْناها وَ أَنْزَلْنا فِیها آیاتٍ بَیِّناتٍ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ»
درویشى را پرسیدند چه دلیل است بر هستى خداى؟ گفت: "لقد اغنى الصباح عن المصباح"، آفتاب بر آمد بچراغ حاجت نیست، همه عالم دلیل است نگرنده میباید، همه عالم ریاحین است بوینده میباید، همه عالم تریاق است مار گزیده میباید، همه عالم آیات و رایات قدرت اوست، امارات و دلالات حکمت اوست، دلیل وحدانیت و فردانیت اوست.
اى جوانمرد اگرت روزى آفتاب معرفت از فلک کبریا بتابد و دیده همتت آیات و رایات جلال عزت ببیند این دنیا که تو صید وى گشتهاى نعلى کنند و برسم سمند همتت زنند، و آن عقبى که قید تو شده حلقهاى سازند و در گوش چاکران حضرتت کنند، و آن گه ترا ملک وار ببارگاه خاص جلال در آرند «فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ».
رشیدالدین میبدی
کشف الاسرار
برچسبها: رشید الدین میبدی



