.
«هیچ معلمی بالاتر از خود زندگی نیست؛ هر آنچه باید بدانی در همین لحظه جریان دارد.»
✍ کریشنا مورتی
📗 رهایی از دانستن
.
برچسبها: کریشنا مورتی
☀️
اگر هستی شما تهی از عشق است، هر کاری دلتان می خواهد بکنید…
به جستجو همه خدایان روی زمین بروید؛
دست به انواع اصلاحات و عملیات اجتماعی بزنید؛
بکوشید تا در وضع مردم فقیر تغییر و بهبود ایجاد کنید؛
وارد تشکیلات و فعالیت های سیاسی بشوید؛
کتاب ها بنویسید؛ شعر و غزل بگویید و بنویسید؛
همه بی فایده است؛ شما یک انسان مردهاید.
بدون عشق، رنجها و مسائل شما افزایش خواهد یافت، بیوقفه و تا پایان عمر مضاعف خواهد شد،
ولی با عشق هر کاری دلتان میخواهد بکنید؛ هیچ خطری شما را تهدید نخواهد کرد؛ شما هرگز اسیر تضاد و تناقص نخواهید بود؛
و در آن صورت عشق جوهر و عصاره فضیلت است.
@molanatarighat
#کریشنامورتی
عشق و تنهایی
.
برچسبها: کریشنا مورتی
کلماتت را به خوبي انتخاب کن
چرا که آنهـا ، جهان پیرامونت را مي سازند...
~ کریشنامورتی
˙❥˙ @Official_Hich ˙❥˙
برچسبها: کریشنا مورتی
آگاهی نسبت به تراژدی زندگی در همه جای این کره؛ آگاهی نسبت به این که اگر یک شخص دیوانه فقط یک دکمه را فشار بدهد چه حوادث هولناکی در جهان واقع خواهد شد؛ آگاهی نسبت به این که کامپیوتر دارد جایگزین استعدادها و ظرفیت های آدمی میشود - کامپیوتر که از انسان سریع تر و بادقت بیشتری فکر میکند - نمیدانم چه بر سر انسانیت انسان خواهد آمد!
این است مسئلهٔ عظیمی که ما با آن مواجهیم!
نظام تربیتی دنیا اینطور است که بچه ها وارد دبستان میشوند و دوره دبستان، دبیرستان، کالج و دانشگاه را می گذرانند تا در فلان و فلان رشته تخصص پیدا کنند؛ مقدار زیادی دانش انباشته نمایند؛ سپس کار و شغلی پیدا کنند و برای بقیه عمرشان به آن بچسبند، به اداره بروند، از صبح تا شب کار کنند و جان بکنند؛ و در پایان همۀ این تلاش و تقلا هم بمیرند. این یک برخورد و نگرش بدبینانه نیست؛ این واقعیتی است که عملاً جریان دارد واقع میشود.
در مشاهده این واقعیت نه خوشبینی هست و نه بدبینی؛ ایــن چیزی است که هست. و انسان - اگر جدیت و مسئولیت دارد - از خود می پرسد چه باید بکند؟ به یک صومعه و خانقاه پناه برد و خود را منزوی کند؟
یک کُمُون، جمعیت و آبادی اشتراکی تشکیل دهد؟ به آسیا برود و مدیتیشن ذن یا شکل دیگری از مدیتیشن را دنبال کند؟ من این سؤالات را خیلی جدّی می گیرم. وقتی انسان با دقت به این آشوبها و بحران ها نگاه میکند؛ وقتی از نزدیک با آنها برخورد میکند میبیند ریشۀ همۀ آنها در ذهن خود انسان است؛ در بیرون نیست. خود انسان عین آشفتگی و بحران است. یک ضرب المثل هست که می گوید: «ما دشمن را دیدیم، شناختیم، دشمن خودمانیم، در خودمان است».
کریشنامورتی
شعله حضور و مدیتیشن
ص 106 و 107
برچسبها: کریشنا مورتی
اگر هستی شما تهی از عشق است، هر کاری دلتان میخواهد بکنید…
به جستجوی همۀ خدایان روی زمین بروید؛
دست به انواع اصلاحات و عملیات اجتماعی بزنید؛
بکوشید تا در وضع مردم فقیر تغییر و بهبود ایجاد کنید؛
وارد تشکیلات و فعالیتهای سیاسی بشوید؛
کتابها بنویسید، شعر و غزل بگویید و بنویسید؛ همه بیفایده است!
شما یک انسان مردهاید.
بدون عشق٬ رنجها و مسائل شما افزایش خواهند یافت؛ بیوقفه و تا پایان عمر مضاعف خواهند شد.
ولی با عشق هر کاری دلتان میخواهد بکنید؛ هیچ خطری شما را تهدید نخواهد کرد؛ شما هرگز اسیر تضاد و تناقض نخواهید بود؛
در آن صورت عشق جوهر و عصارهی فضیلت است.
@molanatarighat
#جیدو_کریشنامورتی
«عشق و تنهایی»
.
برچسبها: کریشنا مورتی
زمان تصميم میگیرد چه کسی را در زندگيت ملاقات خواهی کرد،
قلبت تصميم میگیرد چه کسی را در زندگيت میخواهی،
و رفتارت تصميم میگیرد چه کسی در زندگيت میماند.
#کریشنا_مورتی
❀࿐❁💙❁࿐❀
#کانال_چای_قند_پهلو @ghandpahlouu
برچسبها: کریشنا مورتی
خودشناسی چیست و چگونه می توان به دستش آورد؟
آیا ذهنیتی را که فراسوی این پرسش است مشاهده می کنید؟ قصد من بی احترامی به پرسشگر نیست، اما بگذارید به ذهنیت کسی که می پرسد، «چگونه و به چه بهایی می توانم به دست آورم؟ در این مورد چه باید بکنم، یا چه فداکاری، با چه انضباط و یا با انجام چه مراقبه هایی می توانم به خودشناسی دست یابم؟» بنگریم. این ذهن میان حال ماشینی است که می گوید «باید برای به دست آوردن آن، اینچنین کنم» افراد به اصطلاح مذهبی بدین شیوه عمل می کنند. اما خودشناسی به این طریق حاصل نخواهد شد. نمی توان آن را با کوشش و ممارست به دست آورد. خودشناسی تنها هنگامی میسر می شود که رفتارهای دیگران را چه از حرکاتشان، طرز لباس پوشیدنشان، شیوه سخن گفتنشان، ایراد گرفتن یا تملقشان از دیگران و همچنین واکنش خودتان نسبت به این رفتارها مشاهده کنید؛ خودشناسی هنگامی میسر می شود که به هر آنچه در شما و پیرامونتان می گذرد، دقت کنید و همانگونه که چهره خود را در آیینه مینگرید، خویشتن را مشاهده کنید. هنگامی که خود را در آیینه می نگرید، خویشتن را آنچنان که هستید می بینید، چنین نیست؟ شاید آرزومند آن باشید که سر و وضعتان بهتر باشد، موی بیشتری بر سر داشته باشید و چهره تان کمی زیباتر باشد؛ اما واقعیت در آینه منعکس است و به روشنی در آن بازتاب شده است و شما نمی توانید آن را کنار زده و بگویید «چقدر زیبا هستم».
حال اگر بتوانید همانگونه که به آینه معمولی می نگرید، خویشتن را در آینه خودشناسی نظاره کنید، در این صورت پایانی برای خودشناسی نخواهد بود. این همانند ورود به دریایی بدون ژرفا و بی کرانه است. بیشتر ما خواستار آنیم که به ژرفایش دست یابیم و آرزومندیم که بتوانیم بگوییم «من به خودشناسی دست یافته ام و دلشادم»؛ اما حقیقت هیچگاه اینچنین نیست. اگر بتوانید خود را بدون محکوم و یا مقایسه کردن بنگرید و مشتاق و زیباتر و یا پارساتر شدن نباشید؛ هرگاه بتوانید تنها آنچه را هستید مشاهده و به همراه آن حرکت کنید؛ آنگاه در خواهید یافت که می توان به فراسویی بسیار گسترده تر از آن گام نهاد. در این صورت دیگر پایانی برای این سفر نخواهد بود و رمز و راز و زیبایی خودشناسی در آن نهفته است.
کریشنامورتی
برای جوانان
ص 62 و 63
🆔 @Khodshenasivo
🆑 عرفان و خودشناسی
برچسبها: کریشنا مورتی
چگونه می توانیم خود را بشناسیم؟
شما صورت خود را می شناسید زیرا اغلب آن را در آینه می بینید. آینه ای هم وجود دارد که می توانید بطور کامل خود را در آن ببینید. به صورت خود را بلکه تمام افکار و احساس خود، انگیزه ها، سلیقه، اشتیاق و ترسهایتان را. این آینه، آینه روابط است. روابط میان شما با والدینتان، میان شما و مربیان، میان شما و رودخانه، درختان، زمین و میان شما و افکارتان. روابط آینه ای است که در آن می توانید خود را ببینید، نه آنطور که مایل هستید باشید بلکه آنطور که واقعا هستید. ممکن است من وقتی در آینه نگاه می کنم بخواهم مرا زیبا نشان دهد اما چنین نمی شود زیرا آینه صورت مرا همانطور که هست منعکس می کند و من نمی توانم خود را فریب دهم. در آینه روابط با دیگران نیز من خود راهمانطور که هستم می بینم. می توانم نگاه کنم چگونه با مردم حرف می زنم، با کسانی که فکر می کنم می توانند چیزی به من بدهند. بسیار مؤدبانه و با دیگران با خشونت یا اهانت آمیز رفتار می کنم در مقابل افرادی که می ترسم با احتیاط هستم، پیش پای افراد مهم از جا بلند می شوم اما وقتی پیشخدمتی وارد می شود اصلا توجه نمی کنم. پس با مشاهده رفتار خود با دیگران متوجه می شوم که احترام من به دیگران مصنوعی است و می توانم خود را در رابطه ام با درختان، پرندگان، عقاید و کتابها بشناسم.
ممکن است شما بالاترین درجات علمی جهان را دارا باشید اما اگر خود را نشناسید احمق ترین افراد هستید. شناخت خود دلیل اصلی آموزش است. جمع آوری حقایق و یادداشت آنها صرفا بخاطر قبول شد در امتحانات بدون آنکه تأثیری در شناخت خود داشته باشد احمقانه ترین روش زیستن است.شاید بتوانید جملاتی از بهاگاواد گیتا، اوپانیشادها، قرآن و یا انجیل را بر زبان آورید اما اگر خود را نشناسید مانند طوطی هستید که لغاتی را تکرار می کند. در حالیکه اگر حتی ذره ای خود را شناخته باشید مرحله سازندگی آغاز می گردد. ناگهان خود را آنطور که هستید می بینید، حريص، فتنه جو، عصبانی، حسود و احمق. دیدن حقیقت بدون سعی در تغییر آن کشف حیرت انگیزی است. از آنجا شما می توانید جلوتر و جلوتر بروید زیرا مرحله شناخت خود پایانی ندارد.
شما از طریق شناخت خود به وجود خدا پی خواهید برد و حقیقت را درخواهید یافت. مربی شما مطالبی را که از مربی خودش آموخته به شما یاد می دهد و شما در امتحان قبول می شوید و مدرک می گیرید اما بدون شناختن خود آنطور که خطوط صورتتان را در آینه می بینید معلومات شما ارزشی ندارد. تحصیل کردگانی که خود را نمی شناسند درواقع ناآگاه هستند زیرا نمی دانند تفکر یعنی چه و زندگی چیست. به همین جهت لازم است مربیان به معنی واقعی کلمه تعلیم بگیرند به این معنی که باید از کار ذهن و قلب خود آگاه باشند و خود را در آینه روابط با دیگران مشاهده کنند. شناخت خود آغاز خرد است. شناخت خود در برگیرنده تمام جهان و تمام مبارزات برای انسانیت است.
کریشنامورتی
فرهنگ آموختن و عشق ورزیدن
ص 139 و 140 و 141
🆔 @Khodshenasivo
🆑 عرفان و خودشناسی
برچسبها: کریشنا مورتی
کار بشر چیست؟
شما چه فکر می کنید؟ کار انسان چیست؟ درس خواندن و امتحان دادن پیدا کردن یک شغل و انجام آن تا آخر عمر؟ رفتن به معبد، پیوستن به یک گروه انجام دادن اصلاحات مختلف؟ آیا کار بشر آن است که برای تأمین غذای خود حیوانات را بکشد؟ آیا کار بشر آن است که برای عبور قطار پل بسازد، در سرزمین های خشک چاه حفر کند، نفت پیدا کند، از کوه ها بالا برود زمین و هوا را تسخیر کند، شعر بسراید نقاشی کند، دوست بدارد و تنفر بورزد؟ آیا کار انسان این است؟ به وجود آوردن تمدن هایی که پس از چند قرن از میان برود، به راه انداختن جنگ کشتن مردم به نام دین یا کشور صحبت کردن از صلح و برادری و در همان حال به دست آوردن قدرت و ظلم کردن به دیگران - این ها کار هایی است که انسان انجام می دهد و آیا واقعا کار بشر همین است؟
می بینید که تمام این اعمال منجر به ویرانی و بدبختی هرج و مرج و نا امیدی می شود. ثروت های بزرگ و تجملات در کنار فقر فوق العاده و بیماری و گرسنگی در کنار هواپیما های جت قرار دارد. کار انسان این است و وقتی شما به این موضوع پی ببرید از خود خواهید پرسید: «آیا همه همین است؟ آیا چیز دیگری وجود ندارد که کار واقعی انسان باشد؟ اگر ما دریابیم کار واقعی انسان چیست در آن صورت هواپیما های جت، ماشین های لباسشویی پل ها و هتل ها همه مفهوم کاملاً متفاوتی پیدا خواهند کرد، اما اگر به کار واقعی بشر پی نبریم صرفاً انجام اصلاحات و تغییر شکل دادن آن چه که بشر تا به حال انجام داده است به جایی نمی رسد.
حال ببینیم کار واقعی انسان چیست؟ مطمئناً کار واقعی انسان کشف حقیقت دوست داشتن و غرق نشدن در فعالیت های مربوط به خود می باشد، اولین مرحله کشف حقیقت مرحله دوست داشتن است و آن عشق در روابط انسان ها با یکدیگر فرهنگی متفاوت و دنیایی نو به وجود خواهد آورد.
کریشنامورتی
فرهنگ آموختن و عشق ورزیدن
ص 163 و 164
🆔 @Khodshenasivo
🆑 عرفان و خودشناسی
برچسبها: کریشنا مورتی
چه جوان باشیم چه پیر، بیشتر ما به این علت ناخرسندیم که خواستار چیزی هستیم؛ دانش بیشتر کار و ماشین بهتر و حقوق زیادتری می خواهیم. ناخرسندیمان به خاطر زیاده خواهی ما است. اما منظور من این نوع ناخرسندی نیست. این تمایل برای بیشتر خواستن است که مانع روشن اندیشی می شود. در حالیکه اگر نارضایتی ما ناشی از خواسته ویژه ای نباشد، بلکه ندانیم که چه می خواهیم؛ اگر از کارمان، پول ساختمان، مقام و قدرت طلبيمان، ناخرسند باشیم، در این صورت فکر می کنم که این ناخرسندی ما را به روشنایی رهمون گرداند. هنگامی که امری را بدون دلیل نپذیریم و از آن دنباله روی نکنیم، بلکه دست به پرس و جو بزنیم، بررسی و ژرف کاوی کنیم به بینشی دست خواهیم یافت که به یاری آن از سرزندگی و آفرینندگی بهره مند خواهیم شد
کریشنامورتی
برای جوانان
ص 52
برچسبها: کریشنا مورتی
فرق میان نیاز و طمع چیست؟
آیا نمی دانید چه وقت نیاز دارید و چه وقت طمع می کنید؟ از ابتدایی ترین چیزها آغاز کنید آنگاه درخواهید یافت. وقتی شما به اندازه کافی لباس و زینت آلات داشته باشید نیاز به فلسفه بافی درباره آنها نخواهید داشت اما زمانی که نیاز تبدیل به طمع شود شروع به فلسفه بافی، استدلال و تشریح طمع خود خواهید نمود. مثلا یک بیمارستان خوب نیاز به تخت های متعدد، نظافت، مواد ضدعفونی کننده و چیزهای دیگر دارد. کسی که قصد سفر دارد باید احتمالا یک اتومبیل، یک کت گرم و سایر وسایل را فراهم نماید. این نیاز است. شما برای انجام کارتان به مقداری دانش و استعداد نیاز دارید. اگر مهندس هستید باید اطلاعاتی داشته باشید اما این اطلاعات می تواند وسیله ای برای حرص و طمع گردد. ذهن از طریق طمع از وسایل مورد نیاز برای پیشرفت خود استفاده می کند. اگر از نیازهای خود آگاه باشید متوجه خواهید شد چگونه طمع بوجود می آید. چگونه ذهن از وسایل مورد نیاز برای بزرگ جلوه دادن خود استفاده می کند در آن صورت تشخیص فرق میان نیاز و طمع مشکل نخواهد بود.
کریشنامورتی
فرهنگ آموختن و عشق ورزیدن
ص 210 و 211
🆔 @Khodshenasivo
🆑 عرفان و خودشناسی
برچسبها: کریشنا مورتی
ما چگونه می توانیم حقیقت را در زندگی روزمره خود تشخیص دهیم؟
شما تصور می کنید که حقیقت و زندگی روزمره از یکدیگر جدا هستند و می خواهید حقیقت را دریابید. وقتی بزرگ می شوید باید در فکر امرار معاش باشید. گذشته از اینها این هدفی است که شما بخاطر آن درس می خوانید و امتحان می دهید. بسیاری از مردم تا زمانی که پول در می آورند به نوع کارشان اهمیت نمی دهند. تا زمانی که شغلی دارند برایشان مهم نیست که سرباز باشند یا پلیس یا قاضی و یا یک تاجر.
حال دریافتن این حقیقت که راه های صحیح امرار معاش کدامها ر اهمیت دارد زیرا حقیقت جزیی از زندگی شما است و از آن مجزا نیست. طرز صحبت کردن شما، مطالبی که بیان می کنید، طرز لبخند زدن شما، اینکه آیا آدم حقه بازی هستید و تملق دیگران را می گوئید - همه اینها حقایق زندگی شما هستند. پس قبل از آنکه سرباز یا پلیس یا قاضی یا یک تاجر زرنگ شوید آیا لازم نیست ماهیت این مشاغل را دریابید؟ مطمئنا تا زمانی که حقیقت را ندانید و بوسیله آن هدایت نشوید زندگی شما زشت خواهد شد.
پس اگر می خواهید حقیقت زندگی خود را دریابید باید به تمام سوال ها عميقا پاسخ دهید. شما باید مستقل از دیگران، به روشنی و بدون تعصب فکر کنید زیرا حقیقت از زندگی جدا نیست بلکه در تمام لحظات زندگی وجود دارد.
کریشنامورتی
فرهنگ آموختن و عشق ورزیدن
ص 72 و 73
🆔 @Khodshenasivo
🆑 عرفان و خودشناسی
برچسبها: کریشنا مورتی
انسانی که به شناخت خویش نرسیده باشد،
بیسواد حقیقی است،
هر چند تمام
کتب دنیا را خوانده باشد ...
اگر درونت پر از خشم، نفرت،
خودخواهی و غرور، حسادت و زبالههای دیگر است،
بدان که هیچگاه چیزی را نیاموختهای و هنوز رشد نکردهای ...
**کریشنا مورتی
برچسبها: کریشنا مورتی
زمان تصمیم میگیرد چه کسي را در زندگیت ملاقات خواهي کرد،قلبت تصمیم میگیرد چه کسي را در زندگیت میخواهي و رفتارت تصمیم میگیرد چه کسي در زندگیت میماند.
- کریشنا مورتی
برچسبها: کریشنا مورتی
هنر نگاه کردن
نمی دانم آیا هرگز به طلوع و غروب خورشید نگاه کرده اید، توجه کرده اید، با آن همه رنگ های شگفت انگیز شان!؟ نمی دانم آیا به انعکاس نور بر آب توجه کرده اید؛ به ماهیگیران در قایق های شان، به کرکس هایی که در اوج آسمان چرخ می زنند؛ به پرندگان کوچک تر لای درختان و به نوری که صبح زود از خورشید روی یک برگ افتاده است توجه دارید!؟ آیا همه اینها را می بینید؟ می دانید نگاه کردن، یکی از چیزهای فوق العاده در زندگی است. نمی دانم آیا هرگز واقعا به آسمان بی ماه نگاه می کنید؛ یا هنگامی که ماه فقط به صورت یک قطعه نقره کوچک در آسمان معلق است؟ نمی دانم آیا غبار نشسته بر چهره مردم فقیر را می بینید؛ فلاکت و بدبختی آن ها را می بینید. نمی دانم مردم دور و برتان به نظر شما چگونه می رسند. من تا حد زیادی می دانم که مردم چگونه صحبت می کنند، چگونه راه می روند، چه نوع لباس هایی می پوشند، چه عادات و خلق و خوهایی دارند، آیا خشن اند يا ملایم؛ آیا واقعا و عمیقا مردم مؤدبی هستند یا تظاهر می کنند.
اگر ندانیم چگونه نگاه کنیم، چگونه مشاهده کنیم، چه گونه گوش کنیم معلوم می شود که نسبت به هیچ چیز زندگی هرگز و واقعا توجه و علاقه نداریم؛ مراقب زندگی نیستیم. می دانید معنای مراقب و متوجه بودن چیست؟ شما وقتی از یک حیوان دست آموز نگه داری می کنید مواظب و مراقب او هستید. وقتی شما لباس های تان را مرتب در جایی قرار می دهید معنایش این است که مراقب آنها هستید. این که شما دست تان را می شویید و خود را پاکیزه نگه می دارید، برای این است که مراقب خودتان هستید. اگر شما نهالی را در خانه بکارید نیاز به مواظبت و مراقبت دارد. ممکن است لازم باشد به خاکی که گیاه در آن رشد می کند مقداری کود اضافه کنید. وقتی باران نمی بارد باید به طور مرتب به آن آب بدهید. اگر سگی را در خانه نگهداری می کنید باید بدنش را بُرس بکشید؛ باید غذای مناسب به او بدهید، باید او را برای گردش به بیرون ببرید؛ باید ببینید بیماری ای نداشته باشد. همه این کارها، نسبت به انسان ها، به حیوانات، به گیاهان و حتی به اشياء احساس داشتن، یعنی مراقب بودن؛ توجه و علاقه داشتن.
مراقبت بخشی از آن چیز عمیقی است که عشق نامیده می شود. و این کیفیت با مراقبت از چیزهای کوچک آغاز می شود. در بسیاری از ما انسان ها، ما که پا به سن گذاشته ایم، ابدأ عشق وجود ندارد. درباره عشق صحبت می کنیم، درباره ضرورت دوست داشتن، ملایم و مهربان بودن صحبت می کنیم؛ ولی عشق نداریم؛ نسبت به انسان ها شفقت و عطوفت واقعی نداریم.
می دانید احساس داشتن به مردم به چه معناست؟ شما می گویید عاشق والدین خود هستید؛ و والدین تان هم می گویند نسبت به شما عشق دارند. ولی آیا واقعا آنها می دانند عشق داشتن یعنی چه؟ عاشق بچه بودن بدین معناست که مراقب باشیم تا تربیت صحیح پیدا کند. عاشق بودن به کودک بدین معناست که نگذاریم جامعه از او ماشینی بسازد که فقط چیزهایی را تکرار کند که از کتاب آموخته؛ بلکه به او کمک کنید تا یک موجود باهوش، هشیار، صاحب خرد و با تمیز بشود.
کریشنامورتی
تعالیم کریشنامورتی
ص 196 و 197
@Khodshenasivo
🆑 کانال عرفان و خودشناسی
برچسبها: کریشنا مورتی
زمان تصميم ميگيرد چه کسی را در زندگيت ملاقات خواهی کرد،
قلبت تصميم ميگيرد چه کسی را در زندگيت ميخواهی،
و رفتارت تصميم ميگيرد چه کسی در زندگيت ميماند.
کریشنا_مورتی
برچسبها: کریشنا مورتی
چه چیز موجب می شود از مرگ بترسیم؟
آیا فکر می کنید برگی که به زمین می افتد از مرگ می ترسد؟ آیا فکر می کنید پرنده با ترس از مرگ زندگی می کند؟ وقتی مرگ فرارسد پرنده با آن روبرو می شود اما نگران مرگ نیست. او سرگرم زندگی کردن است. سرگرم شکار حشرات، ساختن لانه، خواندن آواز و پرواز برای لذت بردن از آن است. آیا تا به حال پرندگانی را که در ارتفاع بالا پرواز می کنند بدون آنکه بال بزنند دیده اید که فقط با حرکت باد حرکت می کنند؟ به نظر می رسد لذت آنها از پرواز پایانی ندارد و به مرگ فکر نمی کنند. زمانی که مرگ فرا رسد از میان می روند. آنها نگران آنچه اتفاق خواهد افتاد نیستند بلکه در لحظه ها زندگی می کنند. ما انسان ها همیشه نگران مرگ هستیم زیرا زندگی نمی کنیم و این یک مشکل است پیرها می گویند که نزدیک گور هستند و جوان ها هم فاصله ای با آن ندارند.می دانید نگرانی ما پیش از فرا رسیدن لحظه مرگ به علت ترسی است که از، از دست دادن چیزهایی که به دست آورده ایم پیدا می کنیم. ما می ترسیم همسر، کودکان یا دوستان مان را از دست بدهیم. می ترسیم آنچه را که آموخته یا جمع آوری کرده ایم از دست بدهیم. اگر می توانستیم همه چیز را مانند دوستان، اموال، عادات و شخصیت خود را همراه ببریم دیگر از مرگ هراسی نمی داشتیم. به همین جهت تئوری هایی درباره مرگ و پس از آن می سازیم.
حال اگر بتوانید در لحظه ها زندگی کنید و نگران آینده نباشید- اگر بتوانید بدون فکر کردن به فردا زندگی کنید. نه به آن معنای ظاهری سرگرم بودن به کار امروز بلکه اگر تمام چیزهایی را که می شناسید کنار بگذارید و همه را فراموش کنید و فقط ببینید چه اتفاق می افتد. نگرانی های خود را از یک روز به روز دیگر، از یک ساعت به ساعت دیگر و از یک لحظه به لحظه دیگر با خود حمل نکنید بلکه همه را فراموش کنید خواهید دید که درورای این آزادی زندگی خارق العاده ای وجود دارد که شامل زندگی و مرگ است. مرگ فقط پایان چیزی است و در این پایان آغاز مجدد وجود دارد.
کریشنامورتی
فرهنگ آموختن و عشق ورزیدن
ص 159 و 160 و 161
برچسبها: کریشنا مورتی