معرفت حضرت دوست

معرفت حضرت دوست | تذکره الاولیا

یوسف جلالی
معرفت حضرت دوست

نقل است که يک روز حسن بصری و مالک دينار و شقيق بلخی در بر رابعه رفتند و او رنجور بود.

نقل است که يک روز حسن بصری و مالک دينار و شقيق بلخی در بر رابعه رفتند و او رنجور بود. 

حسن گفت: ليس بصادق فی دعواه من لم يصبر علی ضرب مولاه. صادق نيست در دعوی خويش هر که صبر نکند بر زخم مولای خويش. رابعه گفت: از اين سخن بوی منی می‌آيد.

شقيق گفت: ليس بصادق فی دعواه من لم يشکر علی ضرب مولاه. صادق نيست در دعوی خويش هر که لذت نيابد از زخم دوست خويش. رابعه گفت: به از اين می‌بايد.

گفتند: تو بگوی. گفت: ليس بصادق فی دعواه من لم ينس الضرب فی مشاهده مولاه. صادق نيست در دعوی خويش هر که فراموش نکند الم زخم در مشاهده مطلوب خويش.

اين عجب نبود که زنان مصر در مشاهده مخلوق الم زخم نيافتند. اگر کسی در مشاهده خالق بدين صفت بود بديع نبود.

 

تذکرةالاولیاء -ذکر رابعه عدویه

 

 

@HastiyeOryan_PirJaan 

🌹🌹🌹🌹


برچسب‌ها: تذکره الاولیا

تاريخ : یکشنبه هفتم شهریور ۱۴۰۰ | 6:58 | نویسنده : یوسف جلالی |

ازشیخ جنید بغدادی پرسیدند:  عاشق چه علامتی دارد؟

#کلام

 

ازشیخ جنید بغدادی پرسیدند:

عاشق چه علامتی دارد؟

 

 گفت:

 خلوت بسیار

معاشرت اندک

 

چون می‌نگرد، نمی‌بیند 

و چون خطابش کنی، نمی‌شنود.

گر سخن با او گویی نمی‌فهمد.

نه مصیبتی اندوهگینش می‌کند 

و نه دست یابی به چیزی خشنودش.

در خلوت سرای خویش ناظر خداست 

و با او مانوس است.

در آشکار و نهان با او راز و نیاز دارد.

با اهل دنیا در کارشان ستیزه ندارد.

 

برای از دست دادن آنچه می‌جوید 

بیمناک است.

خردش از دیدن جلال حق 

به وحشت افتاده.

کم می‌خورد. کم می‌خوابد.

همواره دلش غرق در اوست.

مردم سرگرم کار خود و او سرگرم کار خویشتن است.

در خلوت سرای خویش گریان و در تنهایی نالان است.

شراب از جام یاد عشق حق می نوشد و از فکر و یاد مردم روی گردان است...

 

‌‌╭┅── ─ ─ ──┅╮

      ❣ @kalamejan ❣ 

╰┅── ─ ─ ──┅╯


برچسب‌ها: تذکره الاولیا

تاريخ : یکشنبه سوم مرداد ۱۴۰۰ | 6:56 | نویسنده : یوسف جلالی |

منصور و دو سگ نفس او

 

 

و گفت:

اگر دوزخ را به من بخشند

هرگز هیچ عاشق را نسوزم

 

از بهر آنکه عشق

خود، او را صد بار

سوخته است..

 

تذکرة الاولیا عطار - ذکر یحیی معاذ رازی

 

⭐️@Shokoufaeifardiat


برچسب‌ها: تذکره الاولیا

تاريخ : چهارشنبه پنجم خرداد ۱۴۰۰ | 6:47 | نویسنده : یوسف جلالی |

و گفت:  اگر دوزخ را به من بخشند  هرگز هیچ عاشق را نسوزم

°

و گفت:

اگر دوزخ را به من بخشند

هرگز هیچ عاشق را نسوزم

از بهر آنکه عشق

خود، او را صد بار

سوخته است..

 

👤 عطار نیشابوری 

 

 

📚 تذکرة الاولیا

 

🍃🌸

 

بگو‌ چگونه رفته‌ای!

   تو ای‌ نرفته از‌ خیال 

        تو ای‌ نهفته‌ در‌ نظر،

             تو‌ ای‌ شکسته‌ در‌ محال

تمام میشوم ببین..خودت تمامِ من شدی

که از تو تازه میشوم در انتهای این زوال

 

#مرضیه_مضاف

 

‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎ 🍂

 

 

 

عشق...

 اعجاز درون است به جانم توو...بخوان..!!👌

 

 

 

 

 

#هما_کشتگر


برچسب‌ها: تذکره الاولیا

تاريخ : شنبه بیست و هشتم فروردین ۱۴۰۰ | 7:36 | نویسنده : یوسف جلالی |

ابتلائاتی که برای بشر پیش می آید،

بسم الله الرحمن الرحیم

 

در 12 محرم الحرام 1377هجری قمری از ارض اقدس، به یکی از دوستان ارسال داشته است.

 

تصدقت شوم!

ابتلائاتی که برای بشر پیش می آید، اکثرا برای آن است که متوجه حضرت حق بشود و از غفلت خارج شود و متوجه منبع فیض گردد. و ابتلائاتی که برای سالک پیش می آید، ابتدا برای همان معنی است و پس از آن برای آن است که منقطع از عالم و خود گردد تا هر روز منزلی را پس از منزلی سیر نماید. پس باید این ابتلائات را که برای هر کس -به خصوص برای سالک- پیش می آید، از الطاف و عنایات حضرت حق نسبت به بنده اش دانست.

دنیا جای خوشی نیست تا با پیش نیامد ابتلائات، خوشیِ آن را طالب شویم.اما این که ابتلائات انبیا و اولیای خدا برای چه می باشد،جای دیگری دارد.شاید این گفتار که به عرض رسید و هم چنین مطلب آخر را بتوانیم از اخبار و آیات استفاده کامل کنیم،والسلام.

            

📚 کتاب رسائل عرفانی، نامه ها، شماره26(آیت الله سعادت پرور ره)

 

🔶 تذکره الاولیاء    

@tezkar


برچسب‌ها: تذکره الاولیا

تاريخ : دوشنبه بیست و پنجم اسفند ۱۳۹۹ | 7:8 | نویسنده : یوسف جلالی |

گفتم: چه خواهی ؟ گفت: بنده را با خواست چه کار؟

 

گفت: وقتی غلامی خریدم.

 

 از وی پرسیدم: چه نامی؟ گفت: تا چه خوانی!

گفتم: چه خوری؟ گفت: تا چه خورانی!

گفتم: چه پوشی؟ گفت: تا چه پوشانی!

گفتم: چه کار کنی؟ گفت: تا چه کار فرمایی!

گفتم: چه خواهی ؟ گفت: بنده را با خواست چه کار؟

 

پس با خود گفتم: ای مسکین! تو در همهٔ عمر خدای تعالی را چنین بنده بوده ای؟ بندگی، باری از وی بیاموز. چندان بگریستم که هوش از من زایل شد.

 

#تذکرةالاوليا

 

⭐️@Shokoufaeifardiat


برچسب‌ها: تذکره الاولیا

تاريخ : شنبه هجدهم بهمن ۱۳۹۹ | 6:53 | نویسنده : یوسف جلالی |

داستان محجوب به نفس خویش

نقل است که زاهدی بود از جمله بزرگان بسطام. صاحب تبع و صاحب قبول و از حلقه ی بایزید هیچ غایب نبودی. همه سخن او شنیدی و با اصحاب او نشست کردی. یک روز بایزید را گفت: ای خواجه! امروز سی سال است تا صایم الدهرم و به شب در نمازم. چنانکه هیچ نمی‌خفتم و در خود از این علم که می‌گویی اثری نمی یابم و تصدیق این علم می‌کنم، و دوست دارم این سخن را.

بایزید گفت:

- اگر سیصد سال به روز به روزه باشی و به شب به نماز، یکی ذره از این حدیث نیابی.

مرد گفت: چرا؟

گفت: از جهت اینکه تو محجوبی به نفس خویش.

 

 

تذکرة الاولیا - ذکر بایزید بسطامی

 

 

@HastiyeOryan_PirJaan 

🌹🌹🌹🌹


برچسب‌ها: تذکره الاولیا

تاريخ : چهارشنبه پانزدهم بهمن ۱۳۹۹ | 20:3 | نویسنده : یوسف جلالی |

برای آزمایش لیاقت یک فرد باید چنین کنید

 

برای آزمایش لیاقت یک فرد باید چنین کنید : مانعی در برابر همه‌ی آنچه دلش می‌خواهد، یا هرآنچه در پیش می‌گیرد قرار دهید. اگر واقعا لیاقت داشته باشد مانع را از سر راه برمیدارد یا از کنارش راهی پیدا می‌کند ...

 

 

👤 استاندال

📚 سرخ و سیاه

 

@Official_Hich

 

اگه یه کم اشتباهات همدیگه رو تحمل میکردیم

کمتر احساس تنهایی می‌کردیم !

 

🎥 Certified Copy

زندگی می‌گفت از هرچیز مقداری به جا می‌ماند ؛ دانه‌های قهوه در شیشه ، چند سیگار در پاکت ، و کمی درد در آدمی ...

                                     

 

👤 تورگوت اویا

 

@Official_Hich

@Official_Hich

‏و چه احساس قشنگی ست

 كه در اول صبح،

 

یاد یك "خوب" ، "تو" را 

غرق تمنا سازد.......

‎‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌***

مهربانی زبانی است که هم نابینا می‌بینَدش ،

و هم ناشنوا می‌شنودَش ...

 

 

👤 مارک تواین

 

 @Official_Hich

 

بایزید بسطامی را گفتند : قومی می‌گویند که کلید بهشت کلمه لااله الاالله است ، گفت : بلی کلید بی‌دندانه در نگشاید و دندانه این کلید چهار چیز است : زبانی از دروغ و غیبت دور ، دلی از مکر و خیانت صافی ، شکمی از حرام و شبهت خالی و عملی از هوی و بدعت پاک ...

 

 

📚 تذکر اولیا

 

@Official_Hich


برچسب‌ها: تذکره الاولیا

تاريخ : سه شنبه هفتم بهمن ۱۳۹۹ | 6:34 | نویسنده : یوسف جلالی |

کار به قیاس عقل ما نیست

«در سفری بودم،

 صحرا پربرف بود، 

و گبری را دیدم دامن در سرافگنده و از صحرای برف می‌رفت و ارزن می‌پاشید. ذالنون گفت: ای دهقان! 

چه دانه می‌پاشی؟

گفت: 

مرغکان چینه نیابند.

 دانه می‌پاشم تا این تخم به برآید و خدای بر من رحمت کند.

 

گفتم:

 دانه ای که بیگانه پاشد - 

از گبری- نپذیرد.

گفت:

 اگر نپذیرد،

 بیند آنچه می‌کنم؟

گفتم: بیند.

گفت:

 مرا این بس باشد!

ذوالنون از آن سخن در شور شد. 

گفت: خداوندا!

 بهشتی به مشت ارزن به گبری چهل ساله ارزان می‌فروشی؟

 

هاتفی آواز داد:

 

 که حق تعالی هرکه را خواند، نه به علت خواند، 

و هرکه را راند نه به علت راند. تو ای ذوالنون! 

فارغ باش که کار انفعال لمایرید با قیاس عقل تو راست نیوفتد!

 

#تذكرالاولياء 

#شيخ_فريدالدين_عطارنيشابوری

 

⭐️@Shokoufaeifardiat


برچسب‌ها: تذکره الاولیا

تاريخ : یکشنبه بیست و هشتم دی ۱۳۹۹ | 21:38 | نویسنده : یوسف جلالی |

بپرس : مسافری یا مُقیمی ....؟

 

پیوسته درِ خانقاه بسته داشتی. چون مسافری به درِ خانقاه رسیدی، او از پسِ در شدی و گفتی: «مسافری یا مقیم؟ اگر مقیمی درآی و اگر مسافری خانقاه جای تو نیست که روزی چند بباشی و ما با [تو] خوی کنیم، آن‌گاه بروی و ما را طاقت فراق نَبُود.»

 

#عطار_نیشابوری

#تذكرة_الاولياء


برچسب‌ها: تذکره الاولیا

تاريخ : جمعه بیست و ششم دی ۱۳۹۹ | 19:45 | نویسنده : یوسف جلالی |
.: Weblog Themes By Slide Skin:.