﷽
هر چیز که هست او را قبلهایست
و روی او یا از راه صورت یا از راه معنی بدان قبله است مگر عشق بیروی که او ماحی قلبهاست گاهگاه عشق را در بوتۀ ابتلا بکلی بگدازد
و از وجود او بپردازد
و روی بعالم بیجهات محبوب آرد
و از اینجا گفتهاند:
چون قبله بجز جمال محبوب نبود
عشق آمد و محو کرد هر قبله که بود
رسالهلوایح
عینالقضاتهمدانی
فصل دوم
╭ 💚
🌸╯
برچسبها: عین القضات همدانی
جهانی طالب بهشت شدهاند، و یکی طالب عشق نیامده ،از بهر آنکه بهشت نصیب نَفس و دل باشد؛و عشق، نصیب جان و حقیقت.
هزار کس طالب مُهره باشند و یکی طالب دُر و جوهر نباشد، آن کس که به مجاز قدم در عشق نهد، چون به میانه عشق رسد گوید:
که من میدانستم که قدم درنمیباید نهادن، لاجرم بباید کشیدن.
#عینالقضات_همدانی
#تمهیدات
برچسبها: عین القضات همدانی
روح و عشق هر دو در یک زمان موجود شدند و از مکوّن در ظهور آمدند، روح را بر عشق آمیزشی پدید آمد و عشق را با روح آویزشی ظاهر شد، چون روح بخاصیت در عشق آویخت عشق از لطافت بدو آمیخت، بقوت آن آویزش و آمیزش میان ایشان اتحاد پدید آمد، ندانم که عشق صفت شد و روح ذات یا عشق ذات شد و روح صفت، حاصل هر دو یکی شدند.
برچسبها: عین القضات همدانی
با تو گفته ام
که شوق از رؤیت و حضور خیزد
نه از غیبت و هجران.
#تمهيدات - عين القضاة
@molanatarighat
برچسبها: عین القضات همدانی
@molanatarighat
ندیدی که آفتاب همه راحت عالمیان است، اما اگر بر گلخَنی تابد، رَوایِحِ کریه پیدا شود. آن نه که از آفتاب است، بلکه در گوهر بوَد اما آفتاب محک بود، هر کسی را به نقدِ روزگارِ خود بینا گرداند.
عینالقضات همدانی
نامهی شصت و پنجم
گلخَن: محل ریختن کثافات
و زباله.
روایح:بوها، رایحهها
برچسبها: عین القضات همدانی
تو که خود را فراموش کنی،
کسی تو را یاد خواهد کرد؟
کسی تو را یاد خواهد کرد؟!
#عين_القضات_همدانى
برچسبها: عین القضات همدانی
#شیطان
بخش دوم
مصطفی گفت: «إنّ الله تعالی خَلَقَ نوری مِن نورِ عِزّتِه، و خَلَقَ نورَ إبلیس مِن نارِ عِزّتِه.»
نور ابلیس از نار عزّت خداوندی است، که گفت: «خَلَقتَنی مِن نار.»
اگر ابلیس نور خود را به خلق نماید همه او را به خدایی بپرستند.
آن عاشق دیوانه که تو او را ابلیس خوانی در دنیا، خود ندانی که در عالم الهی او را به چه نام خوانند. اگر نام او بدانی، او را بدان نام خواندن، خود را کافر دانی!
این دیوانه خدا را دوست داشت، محک محبّت دانی که چه آمد؟ یکی بلا و قهر، و دیگر ملامت و مذلّت. گفتند: «اگر دعوی عشق ما میکنی، نشانی باید!» محک بلا و قهر و ملامت و مذلّت بر وی عرض کردند، قبول کرد در ساعت.
در عشق جفا بباید و وفا بباید تا عاشق پختهٔ لطف و قهر معشوق شود. دریغا کمال عشق را مقامی باشد از مقامات عشق که اگر دشنام معشوق شنود، او را خوشتر از لطف دیگران آید.
زهی عشق، که گفت: «ما درد ابدی را اختیار کردیم و رحمت و لطف را نصیب دیگران کردیم!»
📘تمهیدات
#عین_القضات_همدانی
@gozideh_ha
برچسبها: عین القضات همدانی
محک محبت دانى که چه آمد؟
یکى بلا و قهر،
و دیگر ملامت و مذلّت.
گفتند:
اگر دعوى عشق ما میکنى، نشانى باید.
محک بلا و قهر و ملامت و مذلّت، بر وى عرض کردند؛ قبول کرد، در ساعت، این دو محک گواهى دادند که نشان عشق صدق است.
هرگز ندانى که چه میگویم! در عشق جفا بباید، و وفا بباید تا عاشق، پخته لطف و قهر معشوق شود؛ و اگر نه، خام باشد و از وى چیزى نیاید.
@molanatarighat
عینالقضات_همدانی
برچسبها: عین القضات همدانی
اگر گل،
بی زحمتِ خار بودی،
همه بلبلان دعوی عاشقی کردندی!
اما با وجود خار، از صد هزار بلبل، یکی دعوی عشق گل نکند.
#عین_القضات_همدانی
@molanatarighat
برچسبها: عین القضات همدانی
@molanatarighat
در وصال همه عاشق باشی
و در فراق همه شوق.
پس، چندان دولت عشق بر تو تابد، که نه از وصال تو را شادی آید و نه از فراق رنج روی نماید. یک نقطهی درد گردی و تسبیح تو این بیت که:
بی عشق تو، بودنم ندارد سامان
خواهی تو وصال جوی خواهی هجران
نامههای عینالقضاتهمدانی
برچسبها: عین القضات همدانی
جوانمردا !
معشوق به همگی خود جمال است
و کمال است
و جلال است
تو کجایی ؟
چرا به همگی خود ادراک نباشی ؟
همه دیده باش تا او جمال بنماید
همه گوش باش تا او همه نطق بود
همه سئوال باش که او همه اجابت است
اگر تو همه ادراک باشی ،
کمال او را جمال خوانند
اگر همه عجز باشی ،
جمال او را جلال خوانند
#عین_القضات_همدانی
@Molana79
برچسبها: عین القضات همدانی
دریغا! بجان مصطفی ای شنوندۀ این کلمات که خلق پنداشته اندکه انعام و محبت او با خلق از برای خلق است! نه، از برای خلق نیست بلکه از برای خود میکند که عاشق، چون عطایی دهد بمعشوقی و با وی لطفی کند، آن لطف نه بمعشوق میکند که آن با عشق خود میکند. دریغا از دست این کلمه! تو پنداری که محبت خدا با مصطفی از برای مصطفی است؟ این محبت با او از بهر خود است. از آن بزرگ نشنیده ای که گفت: خدا را چندان از عشق خود افتاده است که پروای هیچکس ندارد، و بهیچ کس او را التفات نیست، و خلق پنداشته اند که او عاشق ایشانست! اگر خواهی از شیخ شبلی بشنو که وقتی در مناجات گفت: «بار خدایا کرا بودی؟ گفت: هیچکس را. گفت: کرایی؟ گفت: هیچکس را. گفت: کرا خواهی؟ گفت: هیچ کس را. او را غشی و بیهوشی پیدا آمد و این بیتها در این معنی با او میگفت:
گفتم که کرایی تو بدین زیبایی
ای خالق ما که سرور و مولایی
گفتا که چنین سخن تو میفرمایی
من خود خود را که خود منم یکتایی
عاشق نبود هر آنکه باشد رایی
عاشق آنست که عاشقست یک جایی
«عینالقضات همدانی»
تمهیدات
کلام_عارفان @molanatarighat
برچسبها: عین القضات همدانی
از هزاران دل
یکی را
باشد استعداد عشق …
#خواجوی_کرمانی
@molanatarighat
اگر گل بیزحمتِ خار بودی،
همهی بلبلان دعوی عاشقی کردندی
اما با وجود خار،
از صد هزار بلبل،
یکی دعوی عشق گل نکند.
#شیخعینالقضاتهمدانی
.
برچسبها: عین القضات همدانی
@molanatarighat
آتش به دل اندر زدی و نفط به جان
وانگه گوئی که راز ما دار نهان؟!
تا کی صبر؟ فریاد از تو! دردِ فراوان از تو!
چنین کند، بیقرارش کند، پس گوید: قرار گیر!
...باش تا وقت این کار در رسد. تو جانی میکَن که من از تو این دوست دارم! «أنا عند المنکسرة قلوبهم»
...بار خدایا اگر رضای تو درین است مبارک!
نامههای عینالقضات همدانی
برچسبها: عین القضات همدانی
@molanatarighat
ای عزیز!
همانا که در خاطرت گذر کند که چندین بلا در جهانست اگر او قادر است که برگیرد، «ارحم الراحمین» کجا بُود؟
این اشکال از آن میافتد تو را، که کارهای الهی را به ترازوی عقل خود میسنجی. این بدان مانَد راست، که عالِمی بزرگ، تصنیفی میکند در علمی؛ و فرزندی دارد یک ساله بر او اعتراض کند که تو را این به چه کار میآید که بدان مشغولی؟ کاغذ چرا بعضی سیاه میکنی و حواشی اوراق، سفید میگذاری؟ اگر صلاح در سپیدی کاغذ است پس همه سپید بگذار. و اگر کمال کاغذ در سیاهی است، پس همه را سیاه کن که تو قادری که همه سیاه کنی.
و تو دانی که پدر از جواب این کودک عاجز بود، نه از عجز خود یا از آن که اعتراض او را جواب ندارد بلکه از قصور آن کودک که از عالم پدرش هیچ خبری نیست. اگر نه این سوال را این همه قدر و خطر نیست که پدر از جواب آن عاجز آید.
نامههای عینالقضات همدانی
برچسبها: عین القضات همدانی
هرچند میكوشم که از عشق درگذرم
عشق مرا شیفته و سرگردان میدارد
و با این همه او غالب میشود و من مغلوب.
با عشق کی توانم کوشید؟
کارم اندر عشق مشکل مىشود
خان و مانم در سر دل میشود
هر زمان گویم که بگریزم ز عشق
عشق پیش از من منزل میشود
دریغا
عشق فرضِ راه است همه کس را.
دریغا اگر عشقِ خالق نداری
عشقِ مخلوق مهیا کن
تا قدرِ این کلمات تو را حاصل شود.
دریغا از عشق چه توان گفت؟
و از عشق چه نشان شاید داد؟
و چه عبارت توان کرد!
در عشق قدم نهادن،
کسی را مسلّم شود که با خود نباشد
و ترکِ خود کند
و خود را ایثارِ عشق کند.
عشق آتش است
هرجا که باشد جز او رختِ دیگری ننهند.
همه را سوزد و به رنگ خود گرداند.
@molanatarighat
عین القضات همدانی
#تمهیدات
برچسبها: عین القضات همدانی
عشق چون به وجود عاشق رسد عاشق به وصولش اهلا و سهلا و مرحبا گوید و بعد از آن با وی مستأنس گردد و به کمال وی چنان شود که عاشق از معشوق فراموش کند زیرا که حساب وی با عشق است نه با معشوق و مقصود وی محبّت است نه محبوب و عینالقضات همدانی در کتاب #زبدةالمعانی در این باب گفته:
اندر تن من جای نماند ای بت، بیش
الّا همه عشق تو گرفت از پس و پیش
گر رای کنم که برگشایم رگ خویش
ترسم که به عشق اندر آید سر نیش.
@molanatarighat
#خلاصهالاشعار_و_زبدهالافکار، تالیف میرتقیالدین کاشانی، (بخش خراسان) تصحیح عبدالعلی ادیب برومند و محمد حسین نصیری کهنمویی ص ۲۳۴
برچسبها: عین القضات همدانی
@molanatarighat
دانى جمال لیلى
با عشق شیفته مجنون چه مىگوید :
اى مجنون اگر غمزهاى زنم
اگر صد هزار مجنونصفت باشند
همه از پاى درآیند و افتاده غمزه ما شوند.
گوش دار که مجنون چه مىگوید:
فارغ باش که اگر غمزه تو فنا دهد،
مجنون را وصال و لطف تو بقا دهد
مجنونِ عاشق را اگرچه
فنا از معشوق باشد،
اما هم بقا از معشوق یابد...
عین القضات همدانی
برچسبها: عین القضات همدانی
گویند خرابات بد است این نه رواست
نیک است خرابات و بدیها از ماست
از دیده بد نمای بر باید خاست
کز راستی مرد شود عالم راست
ای جوانمرد اگر مرضی نبودی صحت با لذّت نبودی؛ و اگر فراق معشوق نبودی کس لذّت وصال ندانستی.
" و بضدّها تَتَبیَنُ الاشیاءُ "
( هر چیز با ضد آن شناخته گردد)
#عین_القضات_همدانی
@Molana79
برچسبها: عین القضات همدانی
ای سالک!
ننگریستهای در گداختنِ پروانه به آتشِ شمع؟
پروانهی مسکین چنان در طلب میسوخت که آخر، حیاتِ خویش در گداختنِ به آتش یافت و این در حالی است که شأنی حقیر و مقصودی صغیر دارد و خویش را در راهِ طلبِ محبوب تلف مینماید و باقی به او میشود؛
و تویی که تشریفِ کمالِ انسانی داری و عظمتِ محبوبت، مهابتی و خوفی در ضمیرِ دیگر موجودات افکنده…!
چرا نیاموزی از پروانه؟
تا که وجودت بذلِ در توحید نمایی و خویشتن را به نورِ توحیدِ لا إلهَ إلّا الله محو نمایی…
@molanatarighat
#شیخعینالقضاتهمدانی
مکاتبات خواجه احمد غزالی با عینالقضات همدانی
.
برچسبها: عین القضات همدانی
جناب عین القضات همدانی:
دیوانگی عشق بر همه عقلها افزون آید.
هر که عشق ندارد، مجنون و بیحاصل است.
هر که عاشق نیست، خودبین و پرکین باشد.
دریغا! همه جهان و جهانیان، کاش عاشق بودندی تا همه زنده و با درد بودند.
@Molana79
برچسبها: عین القضات همدانی

رزقی را که عموم بود دیگر است، و رزقی که خصوص را بود دیگر است.
رزق عموم رزق معده بود،و رزق خصوص رزق دل بود.
و رزق خصوص خصوص رزق جان بود.
" عین_القضات_همدانی "
@Molana79
برچسبها: عین القضات همدانی
در روزگار گذشته خلفای اسلام، علمای دین را طلب کردندی، و ایشان میگریختند.
اکنون از بهر صد دینار اِدرار (مستمری، حقوق) و پنجاه دینارِ حرام، شب و روز با پادشاهانِ فاسق نشینند. ده بار به سلامِ ایشان روند و هر ده بار باشد که مست و جُنُب خفته باشند. پس اگر یکبار بار یابند، از شادی بیم بُوَد که هلاک شوند. و اگر تمکین یابند که بوسی بر دستِ فاسقی دهند آن را به تَبَجُح(شادمانی) بازگویند و شرم ندارند...
و اگر محتشمی در دنیا ایشان را نصف القیامی کند، (نصفه نیمه برای او بلند شود و احترامکی به او بگذارد) پندارد که بهشت به اقطاع به ایشان دادهاند...
خدای تعالی ما را خلاصی بدهاد و رسوایی قیامت و فضیحتِ آن از ما بگرداناد!
@molanatarighat
نامههای عینالقضات همدانی
برچسبها: عین القضات همدانی
جهانی طالب بهشت شدهاند، و یکی طالب عشق نیامده!
از بهر آنکه بهشت، نصیب نَفس و دل باشد؛
و عشق، نصیب جان و حقیقت.
هزار کس طالب مُهره باشند و یکی طالب دُر و جوهر نباشد، آن کس که به مجاز قدم در عشق نهد، چون به میانه عشق رسد گوید:
که من میدانستم که قدم درنمیباید نهادن، لاجرم بباید کشیدن.
@molanatarighat
#شیخعینالقضات_همدانی
تمهیدات
.
برچسبها: عین القضات همدانی
راه مردان، که اصنام عادت را پاره پاره کردند، دیگر است؛ و راه نامردان و مدّعیان، که صنم عادت را معبود خود کردند، دیگر. کم آدمی را بینی در وجود که از شیاطین عادت، زخمی، دو زخم، و ده زخم، و هزار زخم ندارد. ای عزیز! جمالِ قرآن آنگاه بینی که از عادت پرستی به درآیی تا اهلِ قرآن شوی. از عادت پرستی بدَر شو؛ اگر هفتاد سال در مدرسه بودهای یک لحظه بیخود نشدهای.»
(گزیدهی آثار عین القضات همدانی، نجیب مایل هروی)
کانال_عرفای_کهن
برچسبها: عین القضات همدانی
امامرید را ادبهاست: یکی ادب آن باشد که از پیر، معصومی و طاعت نجوید چنانکه دانستی؛ و دیگر آنکه او را بصورت و عبارت طلب نکند، و او را بچشم سر نبیند که آنگاه قالب مجرد بیند از گوشت و پوست، بلکه حقیقت و مغز علم و معرفت وی ببیند بچشم دل. چه گویی ابوجهل و ابولهب و عتبه و شیبه، مصطفی را ظاهر میدیدند بچشم سر، همچنانکه ابوبکر و عمر و عثمان و علی میدیدند! اما دیدۀ دل نداشتند تا قرآن بیان نادیدن ایشان کرد که «وَتَراهُمْ یَنْظُرون إِلَیْک وهم لایُبْصرون» آنچه حقیقت مصطفی بود نتوانستند دیدن، مقصود آنست که پیر حقیقت و معنی باید طلبیدن و جستن، و نه قالب و صورت؛ زیرا که مرید باشد که در مشاهدۀ پیر صدهزار فایده یابد.
عین القضات تمهیدات
کانال_عرفای_کهن.
ادب دیگر آنست که احوال خود جمله با پیر بگوید که پیر او را روز بروز و ساعت بساعت تربیت میکند و او را از خطرها و روشهای مختلف آگاه میکند. «نَحْنُ نَقُصُ علیک أَحْسَنَ القَصَص» ازین کلمه نشان دارد که پیر از بهر راهست بخدا و آنچه بدین پیر تعلق دارد آن باشد که راه نماید و آنچه بمرید تعلق دارد آن باشد که جز پیر بکس راز نگوید و زیادت و نقصان نگذارد. واقعۀ یوسف صدیق «إذْ قالَ یوسفُ لِأبیه یا أبَتِ إِنّی رَأیتُ أحَدَ عَشَر کَوْکَباً» واقعۀ گفتن مریدانست با پیران. پس یعقوب گفت: «یابُنَیّ لاتَقْصُص رُؤیاک علی إِخْوَتِک». اول وصیت که پیر مرید را کند آنست که گوید: واقعۀ خود را بکسی مگو. پس هرچه فراپیش مرید آید باید که آن را احتمال کندو آن را خود از مصلحت در راه پیر نهاده باشد تا مرید را عُجبی نیاید. پس چون مرید ازین همه فارغ گردد، پیر را نشان با مرید آن باشد که «وَکَذَلکَ یَجْتَبیکَ رَبُّکَ وَیُعَلِّمُکَ مِن تأویل الأحادیث»، و راه و مقصود مرید با وی نماید تا وی را نیز استادی درآموزد که «وَیُعَلِّمُکُمْ مالَمْ تَکونوا تعلمون». چون تَخَلَقوا بِأخلاق الشیخ حاصل آید کار بجایی رسد که «وَرَفَع أبَوَیْه علی العرش وَ خَرّواله سُجَّدا».
ادب دیگر آنست که مرید مبتدی حضور و غیبت پیر نگاه دارد و در حضور صورت مُؤدّب باشد و بغیبت صورت مُراقب باشد و پیر را همچنان بصورت حاضر داند اما مرید منتهی را حضور و غیبت خود یکسان باشد.
عین القضات تمهیدات
کانال_عرفای_کهن
برچسبها: عین القضات همدانی
راست گفت عینالقضات:
اگر دشنامِ دوست، بِه از آفرینِ دیگران ندانی، هنوز از راهِ عشق بیخبری.
#عین_القضات
برچسبها: عین القضات همدانی
#عینالقضات در نامههایش، به مسئلهٔ شر در عالَم، اینگونه پاسخ میدهد:
ای عزیز! همانا که در خاطرت گذر کند که چندین بلا که در جهان است، اگر او قادر است که برگیرد، "أرحمالرّاحمین" کجا بوَد؟
این اشکال، از آن میافتد تو را که کارهای الهی را به ترازویِ عقلِ مخصوصِ خود میسنجی.
این بدان مانَد راست [=بهراستی شبیه این است]، که عالِمی بزرگ، تصنیفی میکند در علمی، و فرزندی دارد یک ساله؛ بر او اعتراض کند که: «تو را این به چه کار میآید که بدان مشغولی؟ کاغذ چرا بعضی سیاه میکنی و حواشیِ اوراق سفید میگذاری؟ اگر صلاح، در سپیدیِ کاغذ است، پس همه سپید بگذار؛ و اگر کمالِ کاغذ در سیاهی است، پس همه را سیاه کن که تو قادری که همه سیاه کنی.»
و تو دانی که پدر از جوابِ این کودک عاجز بوَد، نه از عجزِ خود، یا از آنکه اعتراضِ او را جواب ندارد، بلکه از قصورِ آن کودک که از عالَمِ پدرش هیچ خبری نیست.
اگر نه، این سؤال را این همه قدر و خطر [=ارزش و اعتبار] نیست که پدر از جوابِ آن عاجز آید.
#عین_القضات_همدانی
#نامه_ها
@golchin_nazm_va_nasr
برچسبها: عین القضات همدانی
روح و عشق هر دو در یک زمان موجود شدند و از مکوّن در ظهور آمدند، روح را بر عشق آمیزشی پدید آمد و عشق را با روح آویزشی ظاهر شد، چون روح بخاصیت در عشق آویخت عشق از لطافت بدو آمیخت، بقوت آن آویزش و آمیزش میان ایشان اتحاد پدید آمد، ندانم که عشق صفت شد و روح ذات یا عشق ذات شد و روح صفت، حاصل هر دو یکی شدند.
چون تابش جمال معشوق از اول دل ربانی پدید آمد عشق با روح در گفت و شنید آمد چون یکی بباد نسبت داشت و دیگری بآتش، باد آتش برمیافروخت و آتش مرورا میسوخت، حاصل آتش غالب شد و هوا مغلوب بماند و آیۀ لاتُبْقِی وَلاتذَر بر وجود خواند.
عشق غالب شده چون بپرتو انوار معشوق رسید مغلوب شد بدین سبب نتوان دانست که عشق با عاشق ساخته تر از آن بود که با معشوق زیرا که عشق بر عاشق امیرست اما در قبضۀ اقتدار معشوق اسیر است.
عشق تو امیراست کنون برجانم
بیچاره شده منتظر فرمانم
در قبضۀ قدرتت اسیرم
چون نیست پدیدای پسر درمانم
#عین_القضات_همدانی
@Molana79
برچسبها: عین القضات همدانی
تا پیر خرابات فرمان ندهد، کس را زهرۀ آن نباشد که عروس خرابات خانۀ «قُلِ الرُّوحُ مِنْ أمْر ربّی» راتواند دیدن. شمع و شاهد را در خرابات خانۀ کفر نهاده اند؛ تا این کفر واپس نگذاری، مؤمن ایمان احمدی نشوی:
✏ «عینالقضات همدانی»
برچسبها: عین القضات همدانی



