معرفت حضرت دوست

معرفت حضرت دوست | شیخ محمود شبستری

یوسف جلالی
معرفت حضرت دوست

روا باشد «اناالحقّ» از درختی

اناالحقّ» کشف اسرار است مطلق

جز از حق کیست تا گوید «اناالحقّ»

همه ذرّاتِ عالم همچو منصور

تو خواهی مست گیر و خواه مخمور

در این تسبیح و تهلیلند دائم

بدین معنی همی‌باشند قائم

اگر خواهی که گردد بر تو آسان

«وَإِن مِّن شَيْ» را یک ره فرو خوان

چو کردی خویشتن را پنبه‌کاری

تو هم حلّاج‌وار این دم برآری

برآور پنبهٔ پندارت از گوش

ندای «واحد القهّار» بنیوش

ندا می‌آید از حقّ بر دوامت

چرا گشتی تو موقوفِ قیامت

درآ در وادی ایمن که ناگاه

درختی گویدت «اِنّی اَنَا الله»

روا باشد «اناالحقّ» از درختی

چرا نبود روا از نیک‌بختی؟

هر آن کس را که اندر دل شکی نیست

یقین داند که هستی جز یکی نیست

انانیّت بود حقّ را سزاوار

که هو غیب است و غایب وهم و پندار

جنابِ حضرتِ حق را دویی نیست

در آن حضرت من و ما و تویی نیست


برچسب‌ها: شیخ محمود شبستری

تاريخ : جمعه بیست و هشتم دی ۱۴۰۳ | 13:5 | نویسنده : یوسف جلالی |

نفی خود کن که هیچ بر هیچی



چند در نفی دیگران پیچی
نفی خود کن که هیچ بر هیچی

سعادت‌نامه - شیخ محمود شبستری

ـــــــــــــــــــــــــــــ

🔹 تلگرام

💠 t.me/maktabe_eshgh_121

🔸 اینستاگرام:

💠 instagram.com/maktabe_eshgh_121


برچسب‌ها: شیخ محمود شبستری

تاريخ : دوشنبه بیست و ششم آذر ۱۴۰۳ | 15:35 | نویسنده : یوسف جلالی |

نفی خود کن که هیچ بر هیچی

هو
‏۱۲۱

چند در نفی دیگران پیچی
نفی خود کن که هیچ بر هیچی

سعادت‌نامه - شیخ محمود شبستری

ـــــــــــــــــــــــــــــ

🔹 تلگرام

💠 t.me/maktabe_eshgh_121

🔸 اینستاگرام:

💠 instagram.com/maktabe_eshgh_121


برچسب‌ها: شیخ محمود شبستری

تاريخ : پنجشنبه یکم آذر ۱۴۰۳ | 15:44 | نویسنده : یوسف جلالی |

به این اسلام ظاهر نباید راضی و قانع شد

رو خود را ز راه خویش برگیر
به هر یک لحظه ایمانی ز سر گیر


#شیخ_محمود_شبستری

اگر می خواهی سالک راه حق باشی برو و خود را یعنی هستی و پندار خود را از راه خویش برگیر و مرتفع کن، چون جمیع حجاب های دیگر فرع به حجاب خودی است. هر کاری می کنی باید خالصاً لوجه الله باشد. در مصرع دوم می فرماید: هر لحظه ایمانی ز سر گیر، یعنی نفس اماره مرتباً در انسان خیال اعمال و اوصاف بد تلقین می نماید و می خواهد انسان را به ورطه کبر و خود بینی بیندازد، پس انسان باید هر لحظه نفی و منع آن خیالات بکند و ایمان و تصدیق را هر لحظه از سر گیرد و ایمان خود را تازه گرداند. در واقع انسان باید هر لحظه در پیکار و مبارزه با نفس اماره باشد.


@Molana79

به باطن نفس ما چون هست کافر

مشو راضی بدین اسلام ظاهر

#شیخ_محمود_شبستری

چون نفس انسانی به طور جبلّی و سرشتی تمایل به کفر و عدم انقیاد دارد و دایماً می خواهد انسان را به ورطه کفر بیندازد، پس به این اسلام ظاهر نباید راضی و قانع شد و باید با آن نفس اماره دائماً مبارزه نمود و او را تحت انقیاد خود در آورد.


@Molana79


برچسب‌ها: شیخ محمود شبستری

تاريخ : چهارشنبه بیستم اردیبهشت ۱۴۰۲ | 18:8 | نویسنده : یوسف جلالی |

خورشید را با شمع پیدا می کنند ؟

چو نَبوَد ذاتِ‌ حق را شبه و همتا 

 ندانم تا چگونه داند آن را 

 

 ندارد ممكن از واجب نمونه

  چگونه داندش آخر چگونه‌؟ 

 

تلميذ:مى‌گويد امكان ندارد ذات حضرت حقّ‌ سبحانه و صفات و كمالاتش را با غير او شناخت،زيرا كه:«ندارد ممكن از واجب نمونه»،بلكه ممكن تنها مظهريت و پرتوى از كمالات او را دارا مى‌باشد،لذا در حديث آمده است: 

 

«لا تُقَدِّرْ عَظَمَةَ‌ اللّهِ‌ سُبْحانَهُ‌ عَلى‌ قَدْرِ عَقْلِكَ‌ فَتَكُونَ‌ مِنَ‌ الهالِكِينَ‌.» 

مبادا عظمت خداوند سبحان را با عقلت بسنجى و در اثر آن دچار هلاكت و گمراهى گردى. 

و نيز: 

 

«وَ إِنَّكَ‌ أَنْتَ‌ اللّهُ‌ الَّذِي لَمْ‌ تَتَناهَ‌ فِي العُقُولِ‌...» 

 

و تويى خدايى كه در عقل‌ها محدود نگشته‌اى... 

و هم چنين: 

 

«بَلْ‌ ظَهَرَ لِلْعُقُولِ‌ بِما أَرانا مِنْ‌ عَلاماتِ‌ التَّدْبِيرِ المُتْقَنِ‌ وَ الْقَضاءِ الْمُبْرَمِ‌.» 

 

بلكه با ارايه‌ى نشانه‌هاى خود كه بر تدبير استوار و اراده‌ى حتمى و قطعى او دلالت دارد،براى عقل‌ها آشكار گرديده است. 

 

از اين رو،در بيت بعد مى‌گويد:

 

 زهى نادان كه او خورشيد تابان

  به نور شمع جويد در بيابان! 

 

تلميذ:كنايه از اين كه همان گونه كه با نور شمع نمى‌توان خورشيد را در بيابان پيدا نمود،بلكه خورشيد را با نور خودش مى‌يابيم،كجا مظاهر مى‌توانند خورشيد حقيقت و حضرت بارى تعالى را كه نورش به همه‌ى اشيا احاطه دارد،معرّفى نمايند.لذا همان‌طورى كه معرِّف خورشيد خود اوست،معرّف حق سبحانه نيز ذات او مى‌باشد نه غير او،چنان كه در دعا آمده است: 

 

«كَيْفَ‌ يُسْتَدَلُّ‌ عَلَيْكَ‌ بِما هُوَ فِي وُجُودِهِ‌ مُفْتَقِرٌ إِلَيْكَ‌؟!» 

 

چگونه مى‌شود با چيزى كه در وجودش نيازمند توست بر تو رهنمون شد؟! 

و نيز: 

«بِكَ‌ عَرَفْتُكَ‌ وَ أَنْتَ‌ دَلَلْتَنِي عَلَيْكَ‌ وَ دَعَوْتَنِي إِلَيْكَ‌،وَ لَوْ لا أَنْتَ‌ لَمْ‌ أَدْرِ ما أَنْتَ‌.» 

 

به تو،تو را شناختم،و تو بودى كه مرا بر خود رهنمون شده و به سوى خود فراخواندى و اگر تو نبودى،نمى‌توانستم بدانم كه تو چيستى.

 

شرحی از گلشن راز 

کانال_عرفای_کهن


برچسب‌ها: شیخ محمود شبستری

تاريخ : پنجشنبه شانزدهم تیر ۱۴۰۱ | 5:25 | نویسنده : یوسف جلالی |
.: Weblog Themes By Slide Skin:.