معرفت حضرت دوست

آسیه زن فرعون همسایگى حق طلب کرد

یوسف جلالی
معرفت حضرت دوست

آسیه زن فرعون همسایگى حق طلب کرد

در هجر همى بسازم از شرم خیال
در وصل همى بسوزم از بیم زوال

پروانه شمع را همین باشد حال
در هجر نسوزد و بسوزد بوصال

آرى هر که وصل ما جوید و قرب ما خواهد، ناچار است او را بار محنت کشیدن و شربت اندوه چشیدن، آسیه زن فرعون همسایگى حق طلب کرد و قربت وى خواست گفت ربّ ابن لى عندک بیتا فى الجنّة خداوندا در همسایگى تو حجره خواهم که در کوى دوست حجره نیکوست، آرى نیکوست و لکن بهاى آن بس گرانست، گر هر چیزى بزر فروشند، این را بجان و دل فروشند، آسیه گفت باکى نیست و گر بجاى جانى هزار جان بودى دریغ نیست. پس آسیه را چهار میخ کردند، و در چشم وى میخ آهنین فرو بردند، و او در آن تعذیب مى‏خندید و شادمانى همى کرد. این چنانست که گویند.

هر جا که مراد دلبر آمد
یک خار به از هزار خرماست‏

«رشیدالدین میبدی»کشف الاسرار

کلام_عارفان @molanatarighat


برچسب‌ها: رشید الدین میبدی

تاريخ : سه شنبه بیستم تیر ۱۴۰۲ | 20:6 | نویسنده : یوسف جلالی |
.: Weblog Themes By Slide Skin:.