معرفت حضرت دوست

غزل    سال هاست من ، پشتِ غزل ، پنهانی ام ای دوست!

یوسف جلالی
معرفت حضرت دوست

غزل    سال هاست من ، پشتِ غزل ، پنهانی ام ای دوست!

من هم شبیه تو کمی بارانی ام ای دوست !

من هم اسیرِ قصه ی طولانی ام ای دوست

گاهی که در شهر شما ، باران می بارد

اینجا ، برای خیس شدن ، طوفانی ام ای دوست!

با تو هوای عاشقی ، انگار بهشت ماست

پشتِ همین سایه ، مرا "می خوانی ام " ؟ ای دوست

من رفته رفته می رسم پایان راه را ...

در عشق هنوز ، آن حالت ، نادانی ام ، ای دوست!

تا بوده "میخانه " ، به کام عاشقی هرگز نبوده

پس عشق چرا تابید ؟ هنوز حیرانی ام ای دوست!

این آمدن رفتن ، برای ما چرا ؟ " معمار مان " آورده

گفتم حدیث نفس : کجا می رانی ام ؟ ای دوست!

پنهان‌ می خوانم تو را ، پشت غزل ها ...

سال هاست من ، پشتِ غزل ، پنهانی ام ای دوست!

امشب دوباره حسرت خواب تو را دارم

انگار ندارد عشق خطِ پایانی ام ، ای دوست

" یوسف "


برچسب‌ها: یوسف

تاريخ : چهارشنبه دهم بهمن ۱۴۰۳ | 23:30 | نویسنده : یوسف جلالی |
.: Weblog Themes By Slide Skin:.