معرفت حضرت دوست

شاید که فراموش کنم خواستنت را

یوسف جلالی
معرفت حضرت دوست

شاید که فراموش کنم خواستنت را

شاید که فراموش کنم خواستنت را
در عطر گلی حس نکنم بوی تنت را

هرجا که شکوفا بشود غنچه ی سرخی
یادی نکنم خنده ی ناز و دهنت را

از چلچله ها نشنوم آوای عزیزت
در پای غزلها ندوانم سخنت را

در کلبه ی احزان و به کوری بدهم جان
کو آنکه شفایم بکند پیرهنت را؟

دل را بسپارم به خدایی که رحیم است
تا دوزخ ویرانه نبینم وطنت را

رفتی و گرفتار سوالی شده ام سخت
قربان که باید بکنم جان منت را ؟

در قلب منی،در غم تنهایی من نه
شاید که فراموش کنم خواستنت را ؟






حسين


برچسب‌ها: حسینن

تاريخ : پنجشنبه سوم مهر ۱۴۰۴ | 5:3 | نویسنده : یوسف جلالی |
.: Weblog Themes By Slide Skin:.