شاید که فراموش کنم خواستنت را
در عطر گلی حس نکنم بوی تنت را
هرجا که شکوفا بشود غنچه ی سرخی
یادی نکنم خنده ی ناز و دهنت را
از چلچله ها نشنوم آوای عزیزت
در پای غزلها ندوانم سخنت را
در کلبه ی احزان و به کوری بدهم جان
کو آنکه شفایم بکند پیرهنت را؟
دل را بسپارم به خدایی که رحیم است
تا دوزخ ویرانه نبینم وطنت را
رفتی و گرفتار سوالی شده ام سخت
قربان که باید بکنم جان منت را ؟
در قلب منی،در غم تنهایی من نه
شاید که فراموش کنم خواستنت را ؟
حسين
برچسبها: حسینن
تاريخ : پنجشنبه سوم مهر ۱۴۰۴ | 5:3 | نویسنده : یوسف جلالی |