معرفت حضرت دوست

غزل   برای آمدنم ، بهانه ای بده

یوسف جلالی
معرفت حضرت دوست

غزل   برای آمدنم ، بهانه ای بده

برای آمدنم ، بهانه ای بده

کمی بلند تر ، ترانه ای بده

از پشتِ شیشه هم شده

نشانی ، گُلی ، جوانه ای بده

بگو به شب حدیث نفس می کنی !

برای دل خوشی ، نشانه ای بده

قرارِ جان من بیا سلام گیر !

جواب این سلام را شبانه ای بده

مرا ببین که سوگوار نشسته ام

نترس پیام عارفانه ای بده

مرا به کُشتنم مخواه ، که زنده ام

برای تو ، شعر عاشقانه ای بده

غرور تو به زخم‌ من نمک نشد ؟

بیا دوباره جام مستانه ای بده

به آتشی که بود قبل ، به حُرم آن

به صدق جانِ خویش زبانه ای بده

" یوسف "


برچسب‌ها: یوسف

تاريخ : سه شنبه بیست و هفتم آذر ۱۴۰۳ | 18:50 | نویسنده : یوسف جلالی |
.: Weblog Themes By Slide Skin:.