اگر وقتی پس از این، معشوق عاشقِ دلسوختهی خود را بر بساطِ انبساطِ خود جای کند (چه میشنوی؟ دریغا که سخن توست!) و از راه رحمت و تعطُّف و کرم و فضل بر وی جلوه دهد خود را، چون خواهد که با یاد عاشق دهد آن مقامِ تعظیم که گفتی در آن مقام «من خاک کف پای سگ کوی توام،» لامَحاله هر قسم که یاد کند بر مقتضای آن مقامِ گذشته، همه چنین بُوَد که گوید که «به خاک کف پای سگ کوی من!» و تو چه دانی که عاشق چه قوت خورَد از اینکه معشوق چنین سوگند خورَد و با او گوید و نماید که «تو در آن مقام محل نظر ما بودی و در این حال ثانی تو را قدر آن مینهیم که وا تو واگوییم که آن سوگند ما از عاشقی توست. یا نه، این سوگند کس وا بیگانگان یاد نکند.»
برخاست خروشِ عاشقان از چپ و راست
در بتکده امروز ندانم که چه خاست
در بتکده گر نشانِ معشوقهی ماست
از کعبه به بتخانه شدن نیز رواست
عینالقضات همدانی.
برچسبها: عین القضات همدانی