معرفت حضرت دوست

تا سرت را به سر شانه ی من بگذاری

یوسف جلالی
معرفت حضرت دوست

تا سرت را به سر شانه ی من بگذاری

با همان خنده ی شیرین که به لبها داری
می شود تا لب من فاصله را برداری

تو گل نازی و من شاخه ، کنارم بنشین
تا سرت را به سر شانه ی من بگذاری

من به گوش تو بخوانم غزلی از حافظ
و تو مو را به کف باد صبا بسپاری

بشنوی از دلم آوای پریشانی را
تا به تندی تپش قلب مرا بشماری

وقت آن است سرم را به سر و شانه ی خود
به نوازش بگذاری و نگاهش داری

می روی باز خیالات مرا دود کنی
وقت آن شد که بگیرم به لبم سیگاری

#سعید_اصلانی🌻🌻🌸🌸🌺🌺🌷🌷💐💐🌼🌼☘️☘️🍀🍀🌹🌹🌻🌻💐☀️با احترام دعوتید به میهمانی غزل و هنر در کانال هنری و ادبی سماع قلم☀️💐 https://t.me/sameqalam
👆👆


برچسب‌ها: سعید اصلانی

تاريخ : شنبه دوازدهم مهر ۱۴۰۴ | 16:5 | نویسنده : یوسف جلالی |
.: Weblog Themes By Slide Skin:.