دیوانه ها را ، آشناها می شناسند
میخانه ها را ، اهلِ معنا می شناسند
بی آینه از صورتت ، نقش می نگاریم
بی خانه ها را ، از تمنا می شناسند
این بی دلان ، یک داغ دارند در نشانی
پروانه ها را باغِ اینجا می شناسند
ای باد ! من هم گفته باشم : جانِ ما اوست
جانانه ها را چشمِ زیبا می شناسند
ای داد از فریادِ این دل ، بی صدایش
دُردانه ها را ، جانِ تنها می شناسند
عصرها پری رویی گذر دارد از این پُل
دیوانه اش را کوچه ی ما می شناسند
دیوانه اش وقتِ غروب ، زلف شانه دارد
آرامش دل دادن اهلِ خفا را می شناسند
فریاد از آن خنده های زیر چادر ...
چشمان ما ، اهلِ حیا را می شناسند
گفتا : عجب از این همه "دل خوانی " تو !
اهل کَرَم ، اهلِ وفا را می شناسند
" یوسف "
برچسبها: یوسف
تاريخ : سه شنبه شانزدهم بهمن ۱۴۰۳ | 23:23 | نویسنده : یوسف جلالی |