معرفت حضرت دوست

غزل   ستاره ی دنباله دار من آمده

یوسف جلالی
معرفت حضرت دوست

غزل   ستاره ی دنباله دار من آمده

ستاره ی دنباله دار من آمده

رونقِ سبزِ روزگار من آمده

کجای قصه من خاموش بوده

پرنده ی شاخسارِ من آمده

دیدم که دستان سردش می لرزد

قرارِ دلم ، بی قرار من آمده

شبیهِ نسیم و قاصدک هایش

همراهِ همراهان بهار من آمده

مرا دانه ی مِهری است برایش

برای دلم ، شاه شکار من آمده

خوشا دل گشاید ز غم ، پیشِ ما

دلش پُر ، طوطی وار من آمده

ز معنا پُر است ، چنته ی جانِ او

شمس گونه ، نشان دار من آمده

طلوع کرده در گوشه ی خاطرم

رنگین کمانِ انوار من آمده

بیاید ، ببارم ، بخواند ، بخوانم ...

کویر تشنه سارِ من آمده

چو سیمرغ ز سختی گذشته روزگارش

گمانم قصه گو عطارِ من آمده

خدا را چه دیدی ؟ که اعجاز افتاده

جواب مژده ی انتظارِ من آمده

" یوسف "


برچسب‌ها: یوسف

تاريخ : شنبه بیست و چهارم آذر ۱۴۰۳ | 22:32 | نویسنده : یوسف جلالی |
.: Weblog Themes By Slide Skin:.