ستاره ی دنباله دار من آمده
رونقِ سبزِ روزگار من آمده
کجای قصه من خاموش بوده
پرنده ی شاخسارِ من آمده
دیدم که دستان سردش می لرزد
قرارِ دلم ، بی قرار من آمده
شبیهِ نسیم و قاصدک هایش
همراهِ همراهان بهار من آمده
مرا دانه ی مِهری است برایش
برای دلم ، شاه شکار من آمده
خوشا دل گشاید ز غم ، پیشِ ما
دلش پُر ، طوطی وار من آمده
ز معنا پُر است ، چنته ی جانِ او
شمس گونه ، نشان دار من آمده
طلوع کرده در گوشه ی خاطرم
رنگین کمانِ انوار من آمده
بیاید ، ببارم ، بخواند ، بخوانم ...
کویر تشنه سارِ من آمده
چو سیمرغ ز سختی گذشته روزگارش
گمانم قصه گو عطارِ من آمده
خدا را چه دیدی ؟ که اعجاز افتاده
جواب مژده ی انتظارِ من آمده
" یوسف "
برچسبها: یوسف
تاريخ : شنبه بیست و چهارم آذر ۱۴۰۳ | 22:32 | نویسنده : یوسف جلالی |