معرفت حضرت دوست

بازشناسی حقایق خیالی

یوسف جلالی
معرفت حضرت دوست

بازشناسی حقایق خیالی

🌹🌹
@MolaviPoet
لینک جلسه قبل 👈 اینجا

بازشناسی حقایق خیالی

بیان تمایز بین یک شیء خیالی و یک شیءحسی، همواره آسان نیست. هر چند عده‌ای مدعی‌اند که مکاشفه ارواح نوری و ناری - یعنی ملائک و جن - برای آنان حاصل شده است، قلیلی از آنان، به کیفیت ادراک خويش علم دارند، و یا منشأ مدرکات خویش را به نحو اطمینان باز می‌شناسند.
شيخ یادآور می‌شود که چشم خیال و چشم حس، هر دو، کارشان بینایی است، و تمییز بین ادراک این دو چشم، معرفتی لطیف است. در واقع، به اعتقاد وی، کسب این معرفت، یکی از سخت ترین امور است حتی بسیاری از اهل الله نیز واجد آن نیستند.
در هستی، چیزی پیچیده تر از مشتبه شدن خیال به حس نیست .... اگر خدا به شخصی قوه تفصیل عطا کند، هرگاه اموری را ببیند، برایش روشن می‌نماید که با کدام چشم آنها را دیده است. پس از اینکه فهمید که با کدام چشم آنها را دیده است، خودش به ماهیت آنها پی می‌برد. ضروری ترین علم برای اهل‌الله، همین علم است، ولی بسیاری از ایشان، به آنچه گفتیم توجهی ندارند.
حتی آنجا که جبرئیل به صورت یک اعرابی ظاهر شد و پرسش‌هایی را از پیامبر (ص) پرسید، بعضی از صحابه پیامبر (ص)، از جمله عُمَر، قادر به شناخت و تمییز بین رؤیت چشم حسی و چشم خیالی نبودند. و حتی یکی از کاملترین انسان‌ها یعنی مریم باکره در لحظه بشارت، آن گاه که جبرئیل به صورت انسانی معتدل در دیدۀ او تمثل یافت، این علم را واجد نبود.
شیخ در توضیح صعوبت تمییز بین این دو نوع ادراک، به این دو واقعه اشاره می‌کند:
چنین نیست که همۀ کسانی که اجساد متخیله را شهود می‌نمایند، بین این اجساد، و آنچه به اعتقاد خودشان اجسام حقیقی‌اند، فرق گذارند. به همین جهت، صحابه، جبرئیل را هنگامی که به صورت یک اعرابی نازل شد، نشناختند و ندانستند که آن اعرابی یک جسد متخیل است، تا اینکه پیامبر (ص) با این گفته که این شخص جبرئیل است، واقعیت امر را به آنان شناساند. قبل از آن، ایشان هیچ شکی نداشتند که او یک اعرابی است. همچنین مریم (ع) هنگامی که فرشته «به صورت انسانی معتدل در دیده او تمثل یافت »، نیز چنین بود. چرا که علامتی در اختیار نداشت که با آن، ارواح تجسد یافته را باز شناسد.
شیخ یادآور می‌شود که این "علامت"، نقشی اساسی در بازشناسی ماهیت تمثلات خیالی به عهده دارد. بدون آن، مردم حتی نمی‌توانند بین ظهوراتِ خيالي ارواح، و ظهوراتِ خودِ خدا تمییز دهند. چنان که شیخ خاطر نشان می‌سازد، هنگامی که مردم، بدون داشتن چنین علامتی، به مکاشفه دست می‌یابند، در چشمشان، "حكم جانب الهی و جانب روحانی کاملاً یکسان است". بدون چنین علامتی، آنان برای تمییز سه نوع ارواح مخلوقه‌ای که می‌توانند خودشان را در قالب مثالی، ظاهر سازند، راهی در اختیار ندارند. این سه، عبارت‌اند از ملائک، جن و انسان‌ها.
شیخ واژۀ "علامت" را غالباً در ارتباط با حدیثی به کار می‌برد که مبیّن «تحولِ» خداوند در روز رستاخیز است. خداوند خود را برای همه گروه‌های مردم، ظاهر می‌سازد. ولی آنان پیوسته او را انکار می‌کنند، تا آنکه وی خود را به صورتی مبدل می‌سازد که دارای علامتی است که آنان آن را می‌شناسند. ابن عربی، در زمینهٔ کشف حقایق مثالی و بازشناسی آن‌ها، چنین چیزی را در نظر داشته است. او به ما نمی‌گوید که این علامت چیست، چرا که چیزی است که بین خدا و بنده‌اش مقرر شده، و در مورد هر فردی متفاوت است. و شاید بیان نکردن آن، بدین علت نیز باشد که وی می‌خواهد از ادعای نابجای افراد بی‌صلاحیت جلوگیری کند. وی در مورد علامت مربوطه‌ای که به اشخاص کاملی عطا می‌شود که کاملاً از عالم طبیعت مجرد گشته و به جرگه ملائک پیوسته‌اند، می‌نویسد:
ما به این علامت، ذوقاً علم داریم. ولی آن را برای کسی بازگو نخواهیم کرد تا مبادا یک زمان، آن را ظاهر سازد در حالی که در ادعای خویش کاذب باشد و بدین امر متحقق نباشد. از این رو من و امثال من، به پوشاندن آن، مأموریم.
هر چند ابن‌عربی در مورد ماهیت این علامات، هیچ چیز نمی‌گوید، در باب کیفیات آنها، اموری را خاطر نشان می‌سازد. مثلاً می‌گوید که خدا، از سر غیرتش، ممکن است این اراده را داشته باشد که محبانش فقط او را دوست بدارند، هرچند که آن محبان، هنوز مغلوب عالم طبیعت بوده، از محدودیت‌های خیال فارغ نشده باشند.


📗 عوالم خیال ابن‌عربی و مسئله اختلاف ادیان_ صفحه ۱۳۷ تا ۱۳۹
✍ ویلیام چیتیک _ ترجمه قاسم کاکایی


🆔 @MolaviPoet
🆑 کانال مولوی وعرفان


برچسب‌ها: ابن عربی

تاريخ : جمعه یازدهم آبان ۱۴۰۳ | 16:24 | نویسنده : یوسف جلالی |
.: Weblog Themes By Slide Skin:.