معرفت حضرت دوست

مـن و تــو خـط مـوازی ، نـرسیـدن هـرگـز

یوسف جلالی
معرفت حضرت دوست

مـن و تــو خـط مـوازی ، نـرسیـدن هـرگـز

لحظـه ی دیدنـت انگار کـه یـک حادثـه بـود •
حیف چشمان تو این حادثه را دوست نداشت •

سـیـب را چیـدم و در دلهـره ی دستـانم •
سیب را دید ولی دلهره را دوست نداشت •

تـا سـه بـس بود کـه بشمارد و در دام افـتـد •
گفت ۱ گفت ۲، افسوس ۳ را دوست نـداشت •

مـن و تــو خـط مـوازی ، نـرسیـدن هـرگـز •
دلم این قاعده ی هندسـه را دوست نداشـت •

درس منـطق نده دیـگر تـو بـه ایـن عـاشـق کـه •
از هـمان کودکـی اش مدرسـه را دوسـت نداشت •❤️

شاعر؟؟؟


برچسب‌ها: عاشقانه

تاريخ : دوشنبه بیست و سوم مهر ۱۴۰۳ | 13:56 | نویسنده : یوسف جلالی |
.: Weblog Themes By Slide Skin:.