معرفت حضرت دوست

غزل    یک روز خسته می آیی !

یوسف جلالی
معرفت حضرت دوست

غزل    یک روز خسته می آیی !

یک روز خسته می آیی !

شبیهِ قبل ، دل بسته می آیی !

یک روز ، بُریده از آدم ها

غمگین ، دل شکسته می آیی !

آنجا ، نفهمیدن تو را ...

آشفته ، گسسته می آیی !

داستان تو فرق دارد

با نذرِ گلدسته می آیی !

تو را کشف احساس نکرده بودند

نفس بُریده ، نشسته می آیی !

من عاشقی ات را دیده ام

بیا ! که خجسته می آیی !

پرستوها آمدند ، خوش انصاف !

با کدام؟ دسته ها می آیی

" یوسف "


برچسب‌ها: یوسف

تاريخ : یکشنبه بیست و هفتم مهر ۱۴۰۴ | 15:53 | نویسنده : یوسف جلالی |
.: Weblog Themes By Slide Skin:.