همین اول بگویم : این مسیر سخت است
اگر باشی امیر ، حالِ اسیر ، سخت است
همین اول بگویم : قصّه قربانی است
مسیرت می رسد سمت کویر ، سخت
است
قرار است تا هزار زخم از حادثه خیزد
جوانی ، یک شبه ، حالاتِ پیر ، سخت است
اگر سخت است ، ولی باید همی من مبتلا باشم
ز تاج پادشاهی تا حقیر ، سخت است
تو را گنجی نهان دارم ، در میان جان
به گاه دلتنگی در ضمیر ، سخت است
اگر درویش زیستن ، ساده است اما
به واقع، سفره ی نان و پنیر سخت است
دوایِ من ! هوایِ من ! شدی زخمِ بلای من
چنین زخمئ عمیق، زان ماه منیر سخت است
مگو : افسانه بود ، باید ندید و رفت
دِلِ احساسی ام ، شکلِ خمیر ، سخت است
" یوسف "
برچسبها: یوسف
تاريخ : چهارشنبه چهاردهم خرداد ۱۴۰۴ | 3:50 | نویسنده : یوسف جلالی |