رودی هوای پاک دریا دارد
امید وصال صبح فردا دارد
رودی خیال روز و شبش اوست
با او با او همیشه نجوا دارد
در خاطرِ یار ، مجالِ رودی پیداست؟
رود امّا ، خیالِ پیدا دارد
دیوانگی اش ، زداغ هجر دریاست
آرام اگر ، هزار سودا دارد
این غصه کتاب است اگر ، بخوانی
بیت بیت آن ، ببین چه معنا دارد ؟
شرحِ دلِ خود چگونه ؟ باز گویم باز
آن قدر عطش و دو صد تمنّا دارد
رود زخمی این مسیر است ، دریاب
این است که رود ، میلِ مسیحا دارد
بیچاره ندانست ، که دریا ... رود است
وقتی سکوت ، قصه ی حاشا دارد
" یوسف "
برچسبها: یوسف
تاريخ : یکشنبه چهاردهم اردیبهشت ۱۴۰۴ | 4:55 | نویسنده : یوسف جلالی |