*وقتی بزرگ شدی میخواهی چه کاره شوی؟*
🖊دکتر حسین ساسانی
*نشر:* گاهنامه مدیر
■جملهی منسوب به جان لنون (خواننده و آهنگساز مشهور گروه بیتلز): «در مدرسه از من پرسیدند وقتی بزرگ شدی میخواهی چه کاره شوی؟
پاسخ دادم: “خوشحال”.
به من گفتند که سؤال را درست متوجه نشدهای؛
در جواب گفتم شما زندگی را درست متوجه نشدهاید!»
https://chat.whatsapp.com/EBPQhzaul2XJE5HBAdhEYG
□اگرچه این جمله در بسیاری از منابع غیردقیق به جان لنون نسبت داده شده (و درستی انتساب آن محل تردید است)، اما فارغ از صحت تاریخی، پیام مهمی درباره اولویت “خوشبختی” یا “شاد زیستن” بهعنوان ارزش اصلی انسان دارد. برای تحلیل عمیقتر، میتوان از دیدگاههای مختلفی به این جمله نگریست:
● *۱. دیدگاه فلسفی (فیلسوفان)*
▪︎ *ارسطو* (سعادتگرایی):
از دیدگاه ارسطو، «سعادت» بالاترین خیر انسانی است که افراد باید در زندگی دنبال کنند. بنابر تئوری او، انسانها در جستجوی فضیلت و شکوفایی هستند و این فضیلتها در نهایت به سعادت میانجامد. جملهی لنون بهنوعی با این دیدگاه همخوان است که انسان از همان ابتدا باید هدف زندگی خود را رسیدن به حال خوب یا سعادت بداند.
▪︎ *اگزیستانسیالیسم*:
فیلسوفانی مانند ژان پل سارتر بر آزادی فردی و ساختن معنای شخصی از زندگی تأکید دارند. از این منظر، انتخاب “خوشحال بودن” نوعی ایستادگی در برابر تعاریف کلیشهای جامعه از موفقیت (مثلاً پول، قدرت، شغل خاص) است و هرکس خود معنای زندگیاش را تعریف میکند.
▪︎ *خوشبینی فلسفی:*
متفکرانی همچون آلن دوباتن یا برتراند راسل، خوشحالی و آرامش ذهن را بهعنوان یک فضیلت یا هدف والا میبینند. در این جمله، این نگاه وجود دارد که آدمی باید از ابتدا هدفش شادی باشد؛ نه صرفاً پاسخگویی به انتظار جامعه یا سیستم آموزشی.
○ *۲. دیدگاه روانشناسی*
▪︎روانشناسی مثبتگرا:
مارتین سلیگمن (Martin Seligman) و دیگر پیشگامان روانشناسی مثبت، بر اهمیت شادی، رضایت از زندگی و پرورش نقاط قوت فردی تأکید میکنند. این جمله نشان میدهد فرد (حتی در سن کم) به این خودآگاهی رسیده که هدف اصلی، “خوشحال بودن” است؛ و نه لزوماً جایگاه شغلی یا اجتماعی خاص.
▪︎هویت و خودشناسی:
بسیاری از روانشناسان معتقدند نوجوانان یا کودکان را باید در مسیری هدایت کرد تا مفهوم “موفقیت” را فقط در تحصیلات و شغل نبینند، بلکه به شادی و رضایت درونی نیز فکر کنند. این جمله، درونمایهای از آزادی انتخاب و فهم ارزش زندگی دارد که برای سلامت روان مفید است.
▪︎رشد ذهنی و معناجویی:
برخی روانشناسان نظیر ویکتور فرانکل نیز بر “معنا” تأکید دارند و معتقدند اگر فرد بخواهد معنا و هدفی برای زندگی بیابد، ممکن است آن را در چیزهایی فراتر از شغل و مدرک تحصیلی جستجو کند؛ از جمله شادی، عشق و خدمت به دیگران.
■ *۳. دیدگاه جامعهشناسی*
▪︎معیارهای اجتماعی موفقیت: جامعهشناسان اذعان میکنند نظامهای آموزشی و فرهنگی معمولاً “موفقیت” را در قالب شغلهای خاص، درآمد بالا، مدارج تحصیلی و غیره تعریف میکنند. جان لنون در این جمله به نوعی در مقابل این هنجار ایستاده و به جامعه یادآور میشود که تعریف موفقیت میتواند “شادی” باشد.
▪︎واکنش به نهادهای رسمی:
مدرسه و نظام آموزشی اغلب برای تربیت نیروی کار آینده جامعه ساخته شده و گاه شادی در فهرست اهداف آموزشی کمرنگ میشود. این جمله تأکید میکند که “شادی” نیز ارزش اساسی است که نباید نادیده گرفته شود.
▪︎کنشگری فردی در برابر ساختارها:
از منظر جامعهشناسی انتقادی، این جمله یک کنش فردی است در برابر ساختارهایی که انتظارات کلیشهای از آینده کودکان دارند؛ گویای این است که فرد میتواند با ارزشگذاری بر شادی، نگاهی انتقادی به ساختار جامعه داشته باشد.
□ *۴. دیدگاه زیست انسانی*
▪︎بقای موجود زنده:
در سطح پایه، تمام موجودات زنده بهدنبال حفظ بقا و کاهش رنج هستند. انسان، بهعنوان موجودی هوشمند، “خوشحالی” را نسخه گستردهتر و ذهنیِ همین گرایش طبیعی میبیند. در حقیقت میتوان گفت که شادی بهنوعی تنظیم احساسات مثبت است که در مسیر تکامل، بشر را در جهت بهبود روابط اجتماعی و افزایش شانس بقا یاری کرده.
▪︎هُرم نیازهای مازلو:
اگر از منظر نیازهای پایهای به موضوع نگاه کنیم، وقتی نیازهای فیزیولوژیک و امنیتی تأمین شوند، افراد بهدنبال نیازهای روانی و خودشکوفایی میروند. این جملهی جان لنون را میتوان نشانگر جایگاهی بالاتر در هرم مازلو دانست؛ جایی که مهمترین مسئله، رسیدن به شادی و آرامش است.
● *۵. دیدگاه زیباییشناسی (مکتب هنر و زیبایی)*
حس زیباشناختی در زندگی: زیباییشناسان گاه زندگی را یک اثر هنری میدانند و بشر را هنرمندی که باید آن را زیبا خلق کند. اگر رنج یا بیهدفی در اثر هنری باشد، ممکن است زیبایی و هماهنگی کاهش یابد. شادیجویی را میتوان نوعی تلاش برای خلق “زیبایی درونی” تلقی کرد.
▪︎زیبایی و احساسات مثبت:
هنر اغلب با برانگیختن احساسات مثبت (یا حتی تأمل در احساسات منفی) ما را به درون خودمان میکشاند. وقتی فرد اعلام میکند که هدفش “خوشحال بودن” است، میتواند بخشی از نگرش زیباییشناسانه به زندگی باشد؛ گویی شادی مانند یک “اثر هنری” است که از ما شکل میگیرد.
▪︎کیفیت تجربهی زیباشناختی: در هنر و زیباییشناسی، کیفیت و عمق تجربه اهمیت دارد. اگر زندگی را یک بوم خالی بدانیم، این جمله پیشنهاد میکند که رنگآمیزی آن با شادی، تجربه زیباییشناختی بالاتری را رقم میزند.
○ *جمعبندی*
از مجموع این دیدگاهها میتوان دریافت که جملهی منسوب به جان لنون درونمایهای ساده ولی عمیق دارد: شادی هدفی است که نباید در هیاهوی انتظارات اجتماعی، نمرهها، مدارک تحصیلی و جایگاه شغلی به فراموشی سپرده شود.
▪︎از منظر فلسفی:
یادآوری جایگاه سعادت و معنای شخصی زندگی.
▪︎از منظر روانشناسی:
تأکید بر ارزش بنیادین شادی برای بهزیستی و سلامت روان.
▪︎از منظر جامعهشناسی:
نگاهی انتقادی به هنجارهای اجتماعیِ موفقیت.
▪︎از منظر زیست انسانی:
ادامهی مسیر طبیعی خوشبختی و بهزیستی بهعنوان راهی برای تداوم حیات سالم انسان.
▪︎از منظر زیباییشناسی:
نگاهی هنرمندانه به زندگی، جایی که شاد زیستن به اثر هنری وجود انسان رنگ و لعاب میبخشد.
■در نهایت، این جمله میخواهد ما را متوجه سازد که شاید مهمترین سؤال در زندگی “چگونه شاد بودن” است و اگر نظام آموزشی یا جامعه از ما “چه کاره شدن” را میپرسند و شادی برایشان پاسخ عجیبی است، شاید مشکل از آنها باشد که تصور و تعریف محدودی از موفقیت و ارزشهای زندگی دارند.
*پانوشت:* عنوان از گاهنامه مدیر است.
----------
گاهنامه مدیر = گاهواره دانایی
----------
👩💻تلگرام گاهنامه مدیر
https://t.me/gahname_modir
🧑💻تلگرام راهنامه مدیر
https://t.me/rahname_modir
👩💻سایت
http://gahnamemodir.ir/
🧑💻اینستاگرام
www.instagram.com/gahname_modir
_
🟨🟩🟦🟪⬛⬜🟫🟥🟧
برچسبها: روان شناسی



