معرفت حضرت دوست

او مرده حتى آرزوهاي خودش را

یوسف جلالی
معرفت حضرت دوست

او مرده حتى آرزوهاي خودش را

دارد عذابم مي دهد هر روز يك زن
يك زن كه جا خوش كرده در پيراهن من

خنديده گاهي پا به پاي اشك هايم
گاهى به پاى خنده هايم كرده شيون

حالا چنان بيگانه ام با او كه انگار
در من لباس دوست پوشيده است دشمن

دستش به خون عشق آلوده است اما
بايد بگيرم من گناهش را به گردن

بايد بسازم با بلوغ نارَس او
اين زخم هاي گم شده در زير دامن

او مرده حتى آرزوهاي خودش را
آبستن مرگ است اين بخت سترون

شايد كه فردا مجلس ختمي گرفتم
آري براى اين زنى كه مرده در من...

#نازنين_مريم_عمارلو
#فقط_شعر_و_غزل
شما هم به جمع بیش از ۸۰۰۰ هوادار شعرِ عضوِ این کانال بپیوندید👇👇👇
@faghatsheroghazal
🌹🌹


برچسب‌ها: نازنین مریم عمارلو

تاريخ : دوشنبه نوزدهم آبان ۱۴۰۴ | 23:45 | نویسنده : یوسف جلالی |
.: Weblog Themes By Slide Skin:.