من سایه های با ندا را دوست دارم
من خنده های بی صدا را دوست دارم
هر بار صدایم می کنی ! استاد ، استاد
من بچگی های شما را دوست دارم
انگار جوری بی تکلُف ، خانه زادی !
من سفره های بی ریا را دوست دارم
دیوانه ای !؟؟ این پیر را کردی ! مخاطب
پنهان چرا ؟ با تو بقا را دوست دارم
در جانِ تو نوعی هوا هست ، گفتنی نیست
گفتی : "خودت باش "! آن هوا را دوست دارم
آدم که دیدی ؟ از بلا دائم فراری است
این ابتلا ، این جور بلا را دوست دارم
پروانه وار باشم ؟ به این شمعِ وجودت ؟
دیوانه وار ، این طور وَلا را دوست دارم
گفتند : که دیوانه ! غریب است ، پرواز دارد
چند ساعتی ، این سایهی دیر آشنا را دوست دارم
گفت : " از برای سیرتِ جانت نشستم
مثل شما ، اهلِ فنا را دوست دارم "
" یوسف "
برچسبها: یوسف
تاريخ : پنجشنبه ششم دی ۱۴۰۳ | 16:22 | نویسنده : یوسف جلالی |