معرفت حضرت دوست

غزل   باران ، گریه ی ابرها ، برای من است

یوسف جلالی
معرفت حضرت دوست

غزل   باران ، گریه ی ابرها ، برای من است

ابرها ، هدیه ی دریا برای من است

باران ، گریه ی ابرها ، برای من است

تو دلتنگی؟ یا بی خیال می چرخی !

همین ، دلتنگی تنها ، برای من است

تو ردِ پای مرا نبین و برو

شب گردیِ بی صدا برای من است

ببین که چه قدر ؟ غرقِ نعمتی

دستِ پر دعا ، برای من است

تمام چهره ی تو را ، به خیال دیده ام

چشیدن این رویا ، برای من است

سفید ، سیاه ... زندگی پر از رنگ است

به هر رنگی ! زیبا ، برای من است

بگذار در قصه ام تو باشی همین جاها

سایه ی تو اینجا آنجا برای من است

تو خوب باش،و بخند و برقص و ...

بلایت به جانم ، بلایا براي من است

" یوسف "


برچسب‌ها: یوسف

تاريخ : سه شنبه یکم آبان ۱۴۰۳ | 16:8 | نویسنده : یوسف جلالی |
.: Weblog Themes By Slide Skin:.