تمام نظام تعلیموتربیت ما بر محور جاهطلبی استوار است.
در این نظام چه چیزی به ما آموزش داده میشود؟ جاهطلبی را به ما آموزش میدهند. به ما مسابقهای را آموزش میدهند که باید در آن از همه جلو بزنیم!
ما حتی در یک کودک خردسال در مهدکودک نیز این تشویش را خلق میکنیم که باید در کلاس، شاگرد اول بشود! در دنیا هیچ تشویشی بزرگتر از این وجود ندارد. تنها نگرانی این است که از همه پیشی بگیریم و همه را پشتسر بگذاریم.
کودک خردسال که به مدرسه میرود پر از نگرانی است. اگر شاگرد اول بشود پاداش میگیرد؛ اما اگر اول نشود تحقیر میگردد. اگر در امتحانات رفوزه شود مورد اهانت و تحقیر قرار میگیرد؛ اگر موفق شود توسط آموزگاران و والدین تشویق شده و پاداش میگیرد. ما رقابت را در او خلق میکنیم.
رقابت نوعی تب است. وقتی تب دارید انرژی افزایش پیدا میکند. میتوانید تندتر بدوید، میتوانید سریعتر دشنام بدهید، میتوانید کارهایی بکنید که بطور معمول قادر نیستید انجام بدهید. در تب نوعی از شدت و سرعت وجود دارد.
و تمام سیستم آموزشی ما بر اساس این تبِ جلوترزدن از بقیه استوار شده. بنابراین نفْسِ کودکان برانگیخته میشود؛ آنان مشتاق “اولشدن” میشوند. آنان سخت کار میکنند، با تمام قوا. ولی برای چه؟ فقط برای اینکه رقابتی برای اولشدن وجود دارد. این تبِ رقابت گریبانگیر کودکان میشود. حتی پس از اینکه از حیطهی آموزش بیرون بیایند، این تب پابرجا خواهد ماند.
آنان میخواهند خانههای بزرگتر بسازند، مغازههای بزرگتر داشته باشند و به مقامات بالاتر برسند. از یک کارمند جزء میخواهند به مدیریت اجرایی برسند؛ از یک مدیر اداره میخواهند به مدیریت کل برسند؛ از یک معاون وزیر میخواهند به مقام وزارت برسند. کسی میخواهد رییسجمهور کشور شود و یا چیزی دیگر...
بنابراین یک نوع مسابقهی جنونآمیز برای کسیشدن و یا چیزی بودن در تمام زندگیشان جریان دارد. و در این مسابقهی دیوانهوار تمام آرامش، انرژی و قابلیت زندگی آنان از بین میرود.
در آخر چه دستاوردی دارند؟
در انتها آنان بههیچ کجا نمیرسند. به هرکجا که برسند، فردی را جلوتر از خودشان مییابند. و تا وقتی که کسی از آنان جلوتر باشد، آرامش نخواهند داشت. تاکنون هیچکس در دنیا نبوده که این تجربه را داشته باشد که از همه برتر است؛ همیشه کسی هست که از او جلوتر باشد.
دنیا بزرگ است و ما در یک دایره ایستادهایم. در یک دایره چه کسی جلوتر و چه کسی عقبتر است؟ هر کسی از دیگری جلوتر است. و آنوقت این مسابقه ادامه دارد و ادامه دارد.
تاکنون هیچکس در دنیا از همه جلوتر نبوده است. ولی ما هنوز هم به کودکان میآموزیم که شاگرد اول شوند؛ ما دیوانگی را آموزش میدهیم. آنان تمام عمرشان را در این مسابقه به هدر خواهند داد.
تمام نظام آموزشی ما بر اساس حسادت و غبطه است. ما همیشه به مردم میگوییم “غبطهنخورید، خشن و حسود نباشید،” ولی تمام نظام پرورشی ما در حسادت ریشه دارد. ما یک کودک را نشان میدهیم و به بقیه میگوییم “ببینید او چقدر باهوش است و شما چقدر نفهم و خنگ هستید. مانند او باشید!” بنابراین غبطهخوردن و حسادت را به آنان میآموزیم.
ما در ذهن این کودکان چه چیزی خلق میکنیم؟ زهر حسادت را در آنان میریزیم. ما به این کودکان عشق نمیدهیم. و این زهر در رگهای او و در ذهن برای تمام عمر جریان پیدا میکند.
کودک همیشه میخواهد از همه جلوتر باشد ـــ و تمام شوخی آن در اینجاست که هیچکس هرگز از همه جلوتر نبوده و در این جلوبودن هیچ شادی و خوشی وجود ندارد.
خوشی و لذت چه ربطی به جلوتربودن از دیگران دارد؟ آرامش چه ربطی میتواند با جلوتراز دیگران بودن داشته باشد؟
نه، این در اساس، آموزشِ نادرست است.
این جاهطلبی، و این سیستم آموزشی که حول جاهطلبی بنا شده، اشتباه است. اگر بخواهیم دنیای تازهای بسازیم باید این مرکز را تغییر دهیم و یک مرکز جدید خلق کنیم.
این مرکز جدید چه میتواند باشد؟
مایلم به شما بگویم که جاهطلبی نمیتواند و نباید مرکزی برای تعلیموتربیت باشد.
مرکز آموزش و یادگیری باید عشق باشد.
اما منظورم از عشق چیست؟
اگر بخواهیم موسیقی یاد بگیریم و اگر در این تلاش ما برای آموختن موسیقی سعی کنیم که نگذاریم کسی در موسیقی از ما جلوتر باشد…آیا میتوانیم در چنین عجله و تب، موسیقی یاد بگیریم؟ اگر وارد این مسابقه برای جلوزدن از بقیه باشیم تا کسی به ما اهانت نکند و کسی اثبات نکند که ما ناموفق هستیم و کسی نیستیم، آیا میتوانیم موسیقی یاد بگیریم؟ و آیا این عشق به موسیقی است یا عشق به نفْس؟
برای آموختن، تواضع ضرورت دارد. نظام آموزشی ما نفْس را پرورش میدهد، نه تواضع را.
#اشو
«انقلاب در آموزشوپرورش»
گردآوری سخنان Osho اشو
بین سالهای۱۹۶۷ تا ۱۹۶۹
مترجم: م.خاتمی / تابستان ۱۴۰۲
@molanatarighat
برچسبها: اشو