معرفت حضرت دوست

غزل ما امید بسته ی این خیمه و دَریم

یوسف جلالی
معرفت حضرت دوست

غزل ما امید بسته ی این خیمه و دَریم

ما امید بسته ی این خیمه و دَریم

پرچم زده ، دل و جان کجا بریم ؟

بنیان ما از این خاک سرشته اند

پیشِ خورشیدِ ولایت چو خاک برابریم

هزار چاهِ سقوط ، سر پوشیده است

نجات از هدایت آنان است ، تا گُذریم

حدیثِ منزلِ دوست ، قریب دوست داند

چو کشتی نجاتند ، نجات ز آنان خریم

به صبحِ جمعه امیدِ ظهورت هست آقا !

دعایِ العجل را ، با این چشمانِ تَریم

نگاه به نامه ی سیاه ما مکن ، دل پیشِ توست

به یُمنِ دعای شما ، میلِ آن گوهریم

چو از لشکرِ سپاهیانِ شیعه ی تو ایم

به حُکمِ دل و جان خیمه ی شما را کبوتریم

نگاه کن ! چنان که حسین (ع) حُر را نظر نمود

تو کیمیایی کن ! از هلاکت جان ببریم


برچسب‌ها: امام زمان عج الله

تاريخ : جمعه چهاردهم مرداد ۱۴۰۱ | 6:1 | نویسنده : یوسف جلالی |
.: Weblog Themes By Slide Skin:.