مثل آن لحظه که حفظ غم ظاهر سخت است
ماندن چشم به دنبال مسافر سخت است
چشمهایت ، دل من ، کار خدا یا قسمت
و در اين غائله تشخيص مقصر سخت است
ساحلی غم زده باشی چه کسی میفهمد
که فراموشی یک مرغ مهاجر سخت است
مثل یک کوچه بن بست خرابت شدهام
گاهی از من بگذر ، حسرت عابر سخت است!
قرص آن صورت ماهت شده یادآور قرص
با دو تا قرص هم آرامش خاطر سخت است
در مسیری که تو رفتی همه شاعر شدهاند
با تو شاعر شدن قرن معاصر سخت است
کوچه با غربت خود بعد تو یادم داده
دل سپردن به قدمهای مسافر سخت است...
برچسبها: علی صفری
تاريخ : جمعه پنجم فروردین ۱۴۰۱ | 14:12 | نویسنده : یوسف جلالی |



