معرفت حضرت دوست

غزل.  حیف خواب بوسه های تو ندیدنی است

یوسف جلالی
معرفت حضرت دوست

غزل.  حیف خواب بوسه های تو ندیدنی است

قصه ی شکایت دل از عقل ، شنیدنی است

این جور ، ز معنا هم ، کشیدنی است

مقصد ندارد این عشق فرسوده ، اما

لامصب ! طریقش ، شیرینِ چشیدنی است

گاهی از پنجره باید عاشق شد و گاه ...

از بازار ،همین عشق ، خریدنی است

یک طرف ، ریشه تا عمقِ جانش دویده

یک طرف ، لاجرم ، مجبور... بُریدنی است

این دست ها ، به اشتیاق و تمنّا به سَر حَد اند

دیدارِ با زلفت ، سوگند که دیدنی است

گاهی که دستِ تقدیر ، قوی تر است

چو همتِ والای زلیخا ، گاهی رسیدنی است

ای شاهِ حُسن غزل های من ! " بگو!! "

حسِ قشنگ تو آخر چطور ؟ سرودنی است

یک آرزوی بلند قشنگ دارم ، بگویمت ؟

حیف خواب بوسه های تو ندیدنی است

" یوسف "


برچسب‌ها: یوسف

تاريخ : یکشنبه دوم آذر ۱۴۰۴ | 23:10 | نویسنده : یوسف جلالی |
.: Weblog Themes By Slide Skin:.