معرفت حضرت دوست

غزل.  کهکشانی که یک ستاره می خواهد

یوسف جلالی
معرفت حضرت دوست

غزل.  کهکشانی که یک ستاره می خواهد

کهکشانی که یک ستاره می خواهد

از تو ! عشق دوباره می خواهد

کهکشانی که ، در آخرِ کار است

از تو ! خنده ای ، اشاره می خواهد

من با نگاهِ تو ! زیر و رو گشته ام

این دریا ، فرصتی ، کناره می خواهد

این ریشه ها ، به چشم تو ! سیرابند

از پشتِ شیشه ها ، نظاره می خواهد

هر صبح ، قاصدک می گوید:" نیامده "

این چشم ها ، قاصدِ بهاره می خواهد

می دانم ، دست و پا بسته ای ! اما ...

دیوانه دل از تو ! سرانه می خواهد

یک روز سلام کردی و گذشتی زیبا

پروانه ی تو حالا ترانه می‌خواهد

گفت :"مرحله عشق ، همین ها خوب است

این دریا ، جانِ بی کرانه می خواهد "

" یوسف "


برچسب‌ها: یوسف

تاريخ : سه شنبه سیزدهم آبان ۱۴۰۴ | 23:3 | نویسنده : یوسف جلالی |
.: Weblog Themes By Slide Skin:.