من که آشیانه ام پیش توست ، کجا روم ؟
دلِ دیوانه ام پیش توست ، کجا روم ؟
جانِ من ، بسته به جانِ توست ، به روی من
بخند ! لب پیمانه ام ، پیش توست، کجا روم؟
به خوابِ من بیا ! ببین شکوهِ انجمنِ مرا
گرویِ جامِ میخانه ام ، پیش توست، کجا روم؟
دستِ کوتاهِ طلبِ من ، کوتاه نمی شود ، می دانی
حال و هوای مستانه ام ، پیش توست ، کجا روم ؟
عجب سلام های تو! حس ریزشِ باران دارد
رمز سرودِ ترانه ام، پیش توست، کجا روم؟
یک بار که قربانی دلت شدم ، گلستان دیدمت
من آب و دانه ام ، پیش توست، کجا روم؟
هیهات از تجاهُل این گوشه نشینانِ میکده
امیدِ همه افسانه ام پیش توست، کجا روم؟
خندید که : " تو یک طرف ، تمام رقیبان یک طرف
من جانِ فرزانه ام پیشِ توست، کجا روم؟ "
برچسبها: یوسف
تاريخ : دوشنبه دوازدهم آبان ۱۴۰۴ | 15:58 | نویسنده : یوسف جلالی | 



