« و گفتهاند که در کشتن بَنْدیان تأمل اولیتر است به حکم آنکه اختیار باقی است توان کشت و توان بخشید اما اگر بیتأمل کشته شود محتمل است که مصلحتی فوت شود که تدارک مثل آن ممتنع باشد.
نیک سهل است زنده بیجان کرد
کشته را باز زنده نتوان کرد
شرطِ عقل است صبر تیرانداز
که چو رفت از کمان نیاید باز » *
سعدی،
گلستان،
باب هشتم.
* آنچه ممکن است در نگاه نخست به نظر خوانندۀ امروزی بیاید، بیپروایی مردمِ قرن هفتم است در کشتن و بخشیدن زندانی، اما شاید جانِ کلام سعدی این باشد که «عدالت» با «سرعت» سازگار نیست.
مثلی فرانسوی است که "La justice est lente" یعنی «عدالت کُند (آهسته) است.» زیرا اگر قرار باشد حقوق بنیادین طرفین در یک دادرسی منصفانه، از جمله حق دفاع، رعایت شود، زمانی لازم است و همین امر است که تحقق عدالت را کند میکند. اطالۀ دادرسی هم، که البته امر ناپسندی است، به معنای رعایت این مهلت معقول و انجام اقدامهای ضروری نیست، بلکه طولانیکردن دادرسی است بدون دلیل و بیهوده و یا به قصد آنکه تحقق عدالت از اساس ناممکن شود.
و آیا سعدی ما هم، در حدِ وسع یک انسان قرن هفتمی، به همین معنا نظر ندارد؟
@molanatarighat
برچسبها: سعدی