اینجا به جز من ، سایه ای پرواز دارد
خاموش اگر ، یک حنجره ، آواز دارد
اینجا سحر خیزی هوای عاشقی اش
با زمزمه شعرِ مرا ، آواز دارد
خوب است نداند ، از برایِ شاعرِ خود
احساسِ غلیانش مرا ، اعجاز دارد
جانش خوش است ، در دوره ی قحطی دوران
دیوانه ای ، در گوشه ای ، همراز دارد
گاهی میان عشق و ایمان گیر دارد
گاهی به ایمانش ، همی اعراض دارد
دیوانه ها آزاد آزادند ، به هر کار
این است که بر دیوانه ای ، اغماض دارد
بی قصه اش ، زیبا نیست ، این زندگانی
از عطرِ پنهانش ، دلم بس ساز دارد
از صورت نازش ، نمانده جز هاله ی اَبر
گیسو به زنجیر ؟ یا پریشان ؟ باز دارد
" یوسف "
برچسبها: یوسف
تاريخ : دوشنبه ششم مرداد ۱۴۰۴ | 16:3 | نویسنده : یوسف جلالی |