معرفت حضرت دوست

غزل   یک روز به شانه ی من ، دل خوش می کنی

یوسف جلالی
معرفت حضرت دوست

غزل   یک روز به شانه ی من ، دل خوش می کنی

یک روز به شانه ی من ، دل خوش می کنی

به همین افسانه ی من ، دل خوش می کنی

یک روز ... اگر چه نمی آید ، مسافرِ من

به شیوه ی دیوانه ی من دل خوش می کنی

سوگند ای دختر خوبِ احساسات ! تو هم

به رقصِ پروانه ی من دل خوش می کنی

پیداست اشتیاقِ جنون وار من به عشق

به آواز غریبِ میخانه ی من دل خوش می کنی

انگار تمامِ من غرقِ هوایِ شیرین توست

هر روز به غزل‌های صمیمانه ی من دل خوش می کنی

شاید بوسه ای در این میان رد و بدل شود

به شوق لطیف کودکانه ی من دل خوش می کنی

گفتم : این می کُشد به مهربانی پنهانش ما را

گفتم : به نوازش طبیانه ی من دل خوش می کنی!

گفت : ما هم اهلِ صلاح و عقل بوده آیم

زین پس به نوایِ مستانه ی من دل خوش می کنی!

" یوسف "


برچسب‌ها: یوسف

تاريخ : یکشنبه یازدهم خرداد ۱۴۰۴ | 3:18 | نویسنده : یوسف جلالی |
.: Weblog Themes By Slide Skin:.