شبیهِ قصه ها ، هم زبان نیستی
برای آرزوهام ، آسمان نیستی
لیلی همه جا حضور داشت
چرا کمی ؟ فراوان نیستی
دست از من مکش ، دُردانه را
نه انگار ، اصلا پشیمان نیستی
هم صحبتِ قدیمِ ما ! رسم چه ؟
جوری برو که انگار گریزان نیستی
همراهِ دل ، همراهِ سایه نیست حالا
عاشقی پیکشت، که مهمان نیستی !
دلم پُر است از تو ! ببخش مرا
بودی یک زمانی ، دگر مهربان نیستی
زیبای نا مهربان من ! به دل نگیر !
یوسُفم ، تو اهلِ امتحان نیستی
گِله های من حالا ، چه سودی دارد
من زخمی امّا ، تو فکرِ جبران نیستی
برچسبها: یوسف
تاريخ : پنجشنبه یکم خرداد ۱۴۰۴ | 18:19 | نویسنده : یوسف جلالی |