معرفت حضرت دوست

ما چاره‌یِ عالمیم و بیچاره‌یِ تو

یوسف جلالی
معرفت حضرت دوست

ما چاره‌یِ عالمیم و بیچاره‌یِ تو

- چاره اگر داشتم،
میانِ هجمه شک و شاید، دل از یقینِ عشق می‌کندم و راهی می‌شدم
چاره اگر داشتم،
هر هزار شوقِ -دوست دارمت- گفتن و شنیدن را در جانم قتلِ عام می‌کردم و
می‌رفتم
چاره اگر داشتم،
وابستگیِ عمیقِ سرم به شانه‌هایت را سلاخی میکردم، تاب آوردن را به تنِ بی‌آغوشم دیکته کرده و دور می‌شدم
چاره اگر داشتم،
کجا این همه کم طاقتِ سُر خوردنِ انگشت‌هایت رویِ دست‌هایم می‌شدم؟!
یا کی برای شنیدنِ معمولی‌ترین واج‌ها از زبانت تا عمقِ شب بی‌قراری می‌کردم؟!
آخ...!
می‌دانی جانان؟
ما چاره‌یِ عالمیم و بیچاره‌یِ تو...!!


~ بهار عظیم‌پور

˙❥˙ @Official_Hich ˙❥˙


برچسب‌ها: عاشقانه

تاريخ : دوشنبه بیست و پنجم فروردین ۱۴۰۴ | 22:24 | نویسنده : یوسف جلالی |
.: Weblog Themes By Slide Skin:.