♥️ علی آذر شاهی
یک نفس با ما نشستی
خانه بوی گُل گرفت
••┈┈┈❥ ♥️ ❥┈┈┈••
• @KalameJan •
••┈┈┈❥ ♥️ ❥┈┈┈••
یک نفس با ما بُدی ، دیوانه بوی گل گرفت
از همان ایوانِ تو ، پروانه بوی گل گرفت
من به میخانه نشستم ، با خیالت جام جام
جای تو خالی ، که این میخانه بوی گل گرفت
داغ باشد بر دلم ، از آتشِ هجرت نگار !
تا که گفتی : " جان " ببین جانانه بوی گل گرفت
آن قَدَر از تو نوشتم ، شاعران در غبطه اند
گو خیال باشد اگر ، افسانه بوی گل گرفت
دورِ من شد ، پیرِ ساقیِ بوی بُرد
از کجا فهمید ؟ که آن پیمانه بوی گل گرفت
یاد داری ؟ شانه ات شد یادگار در خانه ام
از همان روز یادگارِ شانه بوی گل گرفت
خواهرم خندید ز بس هِی فال حافظ می زنم
گفت : که دیوانه بس است ، کاشانه بوی گل گرفت
راستش ، دیشب خیالم در خیابانِ تو بود
بوسه ای افتاد دزدانه ... ، بوی گل گرفت
" یوسف "
برچسبها: یوسف