معرفت حضرت دوست

غزل   آتش تو سویی و آتشِ دوزخ هم ...

یوسف جلالی
معرفت حضرت دوست

غزل   آتش تو سویی و آتشِ دوزخ هم ...

یقین ، دیوانه وار ... دوستت دارم

پاییزی یا بهار ... دوستت دارم

دیوانه وار ، نمی دانی چیست ؟

یعنی پشتِ غبار ... دوستت دارم

یک بار امتحان کن جنون مرا ...

برنده در قمار... دوستت دارم

در وعده ات ، طاقت می آورم ؟

بی قرارِ در قرار ... دوستت دارم

با نهال های باغ ، می کارمت

شیرین است انتظار... دوستت دارم

این شکوفه های باغ خنده ی توست

ای خنده ات شاهکار... دوستت دارم

به آینه بخند ! از شوقِ این وصف

دیوانه ای آن سوی دیوار... دوستت دارم

آتش تو سویی و آتشِ دوزخ هم ...

مآو جنگ پرهیز گار ... دوستت دارم

" یوسف "


برچسب‌ها: یوسف

تاريخ : یکشنبه هفدهم فروردین ۱۴۰۴ | 21:40 | نویسنده : یوسف جلالی |
.: Weblog Themes By Slide Skin:.