معرفت حضرت دوست

سعادت محمد، بی شقاوت ابلیس نبود؛

یوسف جلالی
معرفت حضرت دوست

سعادت محمد، بی شقاوت ابلیس نبود؛

ای عزیز حکمت، آن باشدکه هرچه هست و بود و شاید بود، نشاید و نشایستی که بخلاف آن بودی؛ سفیدی، هرگز بی سیاهی نشایستی؛ آسمان، بی زمین لایق نبودی؛ جوهر بی عرض متصور نشدی؛ محمد، بی ابلیس نشایستی؛ طاعت بی عصیان و کفر بی ایمان، صورت نبستی؛ و همچنین جملۀ اضداد. «وَبِضِدِّها تَتَبَیِّنُ الأشیاء» این بود. ایمان محمد، بی کفر ابلیس نتوانست بودن. اگر ممکن باشد که «هواللّه الخالِقُ البارِیُّ المُصَوِّرُ» نباشد، ممکن باشد که محمد و ایمان محمد نباشد؛ و اگر «الجَّبارُ المُتکَّبرُ القَهّار» صورت بندد که نباشد، صورت توان بست که ابلیس و کفر او نباشد. پس پدید آمد که سعادت محمد، بی شقاوت ابلیس نبود؛ و ابوبکر و عمر، بی ابوجهل و ابولهب نباشد. «مامِنْ نَبیّ إلّا وَلَهُ نَظیر فی أُمّتِه» این باشد. هیچ ولی نباشد الا که فاسقی ملازم روزگار او نبود؛ و نبی هرگز بی غافل نباشد؛ و صادق هرگز بی فاسق نباشد. مصطفی- علیه السلام- سبب رحمت عالمیان بود؛ اما در حق ابوجهل، سبب آن بود که تا کمال شقاوت گوهر او از او پیدا شد. هرگز شنیده ای که نور سیاه ابلیس و ابوجهل از سر تا قدم با نور احمد چه می گوید: این بیتها گوش دار:

ای نوش لبان چه زهر نابی بر من
وی رحمت دیگران عذابی بر من

دستم ندهی و دست تابی بر من
خورشید جهانی و نتابی بر من

«عین‌القضات همدانی» تمهیدات

کلام_عارفان اینجاست @molanatarighat


برچسب‌ها: عین القضات همدانی

تاريخ : یکشنبه هفدهم فروردین ۱۴۰۴ | 15:28 | نویسنده : یوسف جلالی |
.: Weblog Themes By Slide Skin:.