معرفت حضرت دوست

غزل دگران غبار راهند ، سایه ی هزار ماهند

یوسف جلالی
معرفت حضرت دوست

غزل دگران غبار راهند ، سایه ی هزار ماهند

قمری به آسمانم ، به مدار نشسته چندی

نظری به دیدگانم ، به بهار نشسته چندی

طلبش چو غایت ماست ، نظرش نهایت ماست

شرری به " مردمانم " به شکار نشسته چندی

دگران غبار راهند ، سایه ی هزار ماهند

گوهری به جانِ جانم به شعار نشسته چندی

گذرش اثر آرد ، اثرش ثمر آرد

هنری به آب و دانم به کنار نشسته چندی

او به ناز گرفته ما را ، به نیاز گرفته ما را

جگری همه توانم ، به خمار نشسته چندی

به دوام ، مستی ماست ، به تمام هستی ماست

سحری ذکر زبانم ، به هزار نشسته چندی

به بهار می کِشانی ! به بهار می رسانی

سفری به کهکشانم، به قطار نشسته چندی

" یوسف "


برچسب‌ها: یوسف

تاريخ : پنجشنبه چهاردهم فروردین ۱۴۰۴ | 23:56 | نویسنده : یوسف جلالی |
.: Weblog Themes By Slide Skin:.