قمری به آسمانم ، به مدار نشسته چندی
نظری به دیدگانم ، به بهار نشسته چندی
طلبش چو غایت ماست ، نظرش نهایت ماست
شرری به " مردمانم " به شکار نشسته چندی
دگران غبار راهند ، سایه ی هزار ماهند
گوهری به جانِ جانم به شعار نشسته چندی
گذرش اثر آرد ، اثرش ثمر آرد
هنری به آب و دانم به کنار نشسته چندی
او به ناز گرفته ما را ، به نیاز گرفته ما را
جگری همه توانم ، به خمار نشسته چندی
به دوام ، مستی ماست ، به تمام هستی ماست
سحری ذکر زبانم ، به هزار نشسته چندی
به بهار می کِشانی ! به بهار می رسانی
سفری به کهکشانم، به قطار نشسته چندی
" یوسف "
برچسبها: یوسف
تاريخ : پنجشنبه چهاردهم فروردین ۱۴۰۴ | 23:56 | نویسنده : یوسف جلالی |