چه با باران ، چه بی باران می آیی !
اگر پیدا ، اگر پنهان ، می آیی !
چه با چادر ، چه بی چادر زیبایی
چه با ایمان چه بی ایمان می آیی !
کمی دلگیر ، کمی شِکوه ز ما داری
اگر خنده ، اگر گریان ، می آیی !
پناهِ ما ، پناهِ امنِ عاشق هاست
یقین تا گوشه ی زندان می آیی !
قرارِ ما به هر جا افتد ، زیبا هست
کمی دیر کرده راه بندان ، می آیی !
از آن روزی که گفتی : "جانِ تو هستم "
شبیهِ بیقراران دور آن میدان ، می آیی؟
گواهی می دهد حالم ، که یک جوری !
مگو : امشب شده شام حنا بندان ، می آیی ؟
" یوسف "
برچسبها: یوسف
تاريخ : دوشنبه یازدهم فروردین ۱۴۰۴ | 17:46 | نویسنده : یوسف جلالی |