معرفت حضرت دوست

غزل   چه با باران ، چه بی باران می آیی

یوسف جلالی
معرفت حضرت دوست

غزل   چه با باران ، چه بی باران می آیی

چه با باران ، چه بی باران می آیی !

اگر پیدا ، اگر پنهان ، می آیی !

چه با چادر ، چه بی چادر زیبایی

چه با ایمان چه بی ایمان می آیی !

کمی دلگیر ، کمی شِکوه ز ما داری

اگر خنده ، اگر گریان ، می آیی !

پناهِ ما ، پناهِ امنِ عاشق هاست

یقین تا گوشه ی زندان می آیی !

قرارِ ما به هر جا افتد ، زیبا هست

کمی دیر کرده راه بندان ، می آیی !

از آن روزی که گفتی : "جانِ تو هستم "

شبیهِ بیقراران دور آن میدان ، می آیی؟

گواهی می دهد حالم ، که یک جوری !

مگو : امشب شده شام حنا بندان ، می آیی ؟

" یوسف "


برچسب‌ها: یوسف

تاريخ : دوشنبه یازدهم فروردین ۱۴۰۴ | 17:46 | نویسنده : یوسف جلالی |
.: Weblog Themes By Slide Skin:.