@MolaviPoet
آیه ۱۰۱ سوره یوسف
رَبِّ قَدْ آتَيْتَنِي مِنَ الْمُلْكِ وَعَلَّمْتَنِي مِنْ تَأْوِيلِ الْأَحَادِيثِ ۚ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ أَنْتَ وَلِيِّي فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ ۖ تَوَفَّنِي مُسْلِمًا وَأَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ(۱۰۱)
101. "O my Lord! Thou hast Indeed bestowed on me Some power, and taught me Something of the interpretation
Of dreams - O thou
Creator of the heavens And the earth! Thou art My Protector in this world And in the Hereafter.
Take Thou my soul (at death) As one submitting to Thy Will (As a Muslim), and unite me With the righteous."
(یوسف گفت) پروردگارا، تو به من مُلک و عزّت بخشیدی و مرا تعبیر خوابها آموختی. تویی آفریدگار آسمانها و زمین و تویی دوست و یاور من در دنیا و آخرت. مرا مسلمان بمیران و به نیکوکاران عالم ملحق گردان (۱۰۱)
[]معینالدین هروی معروف به ملامسکین در تفسیر «الر» که در اول سوره یوسف آمده گفته است که الف اشاره به آغاز داستان است که میفرماید إذ قال يوسف لِأبيه... ( آية ٤) و «لام» اشاره به نقطه اوج در وسط داستان است که فرموده است: لَولا أن رأى برهان ربّه ( آیۀ٢٤) و «ر» اشاره به آخر داستان است در همین آیه حاضر که یوسف پروردگار خویش را اولاً سپاس میگوید به خاطر نعمتهای گوناگون که به وی عطا کرده و ثانیاً او را به عنوان دوست و سرور و ولی خود در دنیا و آخرت معرفی میکند که این تعلیمی است به همه آدمیان که خدا را به دوستی برگزینند و ثالثاً دعا کرده است که خدایا مرا با حالت تسلیم و رضا از این جهان بیر و به نیکان و خوبان ملحق گردان و این دعاها نیز تعلیمی دیگر است جمله مردمان را که تسلیم حق شوند و به صحبت نیکان بپیوندند:
گر از آن آدمیانی که بهشتت هوس است
عیش با آدمیی چند پریزاده کنی
(حافظ)
[] تفسیر آن سه حرف به این سه آیه، کشف یک هم آهنگی است و آن را نباید تفسیر شمرد بلکه از جمله استحسانات و لطیفه جوییها است.
[] داستان یوسف با این ستایش و نیایش زیبا پایان مییابد اما اهتزاز لطایف آن که شرح اطوار عشق و تجلیات جمال یوسف است هیچگاه از دل نمیرود.
به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی
به صد دفتر نشاید گفت وصف الحال مشتاقی
(سعدی)
سپاس و ستایش یوسف و صلاى "ربِّ قَد أتيتَني مِنَ المُلك" را همه آدمیان باید هم بشنوند و هم بگویند از آنکه خداوند همۀ ما را مُلک بخشیده و علم آموخته است. سلطان آفرینش ما را از ملکوت عالم به عرصۀ مُلک فرستاد و مُلک زمین و آسمان را به ما بخشید و در زمین ما را به پادشاهی مُلکِ تن نشاند. کدام پادشاه توانسته است به صرفِ اراده، پردههای غرفهاش را بالا و پایین برد و کدام پادشاه را هرگز ندیم و غمخواری چون لبخند بوده است.
پرده نشین کرد سرِ خواب را
کسوت جان داد تنِ آب را
خنده به غمخوارگیِ لب نشاند
زهره به خنیاگری شب نشاند
.نظامی، مخزن الاسرار)
شاید اینها مهریه عروسی ما با دوشیزه تن بود که خورشید را چون حلقه زر در دست ما کردند و با چراغ مهتابی ماه فضای عشق و رؤیا آفریدند و هزار دستان را گفتند که شب تا سحر با موسیقی باد و نغمه جویبار تکرار عشق کند و تاجِ آسمان را که هزار گوهر رخشان در اوست بر سر ما نهادند تا همگی مست و سرخوش شویم و یوسف وار بگوییم: «رب قد اتيتني من الملك».
📗 ۳۶۵ روز در صحبت قرآن_ صفحه ۳۴۳ و ۳۴۴
✍ دکتر حسین الهیقمشهای
🆔 @MolaviPoet
🆑 کانال مولوی وعرفان
برچسبها: الهی قمشه ای



