دورا دور تماشای تو کفایت است
پنجره ی سیمای تو کفایت است
ما را نسیم سلام صبح آینه ها
از خنده ی دلآرای تو کفایت است
زلف پریشان و گاه زنجیریِ تو
ندیده ، بر بالای تو کفایت است
دوست دارم بدانی ، علت حُبِّ مرا
بیشتر بر معنای تو کفایت است
خواب دیدم چشمان تو را بوسیده ام
مشتاق را ، رویای تو کفایت است
سِحرِ مِهرِ تو بر دلِ ما عجیب نیست ؟
این موجِ تمنای تو کفایت است
قهر های تو ! کودکانه است و قشنگ
قهر و ناز و ادای تو کفایت است
من بودم و دل بود و عقل و جان
گفتیم : داغِ بلای تو کفایت است
کاش خاطراتِ قصه ی قشنگت باشم
مرورِ حال و هوای تو کفایت است
گفتی : " دفترِ تو پُر گشته ، آرزو مبند
این مقدار لقای تو کفایت است "
گفتم : اَمر هر چه تو فرمایی عزیز
این حالِ فناای تو کفایت است
" یوسف "
برچسبها: یوسف
تاريخ : سه شنبه سی ام بهمن ۱۴۰۳ | 9:40 | نویسنده : یوسف جلالی |