شرحِ حدیثِ تو شیرین است
گر چه گاهی هم غمگین است
شرحِ حديث تو مستی زاست
به خلوتِ یادت تمکین است
زلف را بگو ز دورِ گردنت برخیزد
برای غیرت من سنگین است
رشک به روسری ات هم دارم
دستانم ، جای او تأمین است
تو ! قسمتِ بیشتر منی در من
خیالت ! مرهم و تسکین است
سخت می شود ز تو بوسه گرفت
سخت می شود ، یار شرمگین است
دوش مهمان ماه بودم به یادت
امشب نوبتِ میزبانی پروین است
گفت : دیوانه ای ! به وَهم نشسته ای
شاید اقبالت ! پشتِ " پرچین " است
" یوسف "
برچسبها: یوسف
تاريخ : جمعه بیست و ششم بهمن ۱۴۰۳ | 16:19 | نویسنده : یوسف جلالی |