معرفت حضرت دوست

غزل   دچار شو به عشق ببین چه می کِشم؟

یوسف جلالی
معرفت حضرت دوست

غزل   دچار شو به عشق ببین چه می کِشم؟

دچار شو به عشق ببین چه می کِشم؟

خُمار شو به عشق ببین چه می کِشم؟

نه بُرده ام ، نه باخته ام ، به حیرتم

قمار شو به عشق ببین چه می کِشم

نه جرات نوشتنم ، نه قاصدی ، نه نامه ای

به غار شو به عشق ببین چه می کِشم

کنار کوچه ای نشسته رو به پنجره ...

غبار شو به عشق ببین چه می کِشم

رقیب به زلف گرفته خو ، منم به بغض

کنار شو به عشق ببین چه می کِشم؟

پرندگانِ جفت جفت ، حرامیانِ دست به دست

بهار شو به عشق ببین چه می کِشم؟

به موج عشق نشسته ام ، خطر کنم

سوار شو به عشق ببین چه می کِشم؟

" یوسف "


برچسب‌ها: یوسف

تاريخ : پنجشنبه بیست و پنجم بهمن ۱۴۰۳ | 15:16 | نویسنده : یوسف جلالی |
.: Weblog Themes By Slide Skin:.