معرفت حضرت دوست

غزل   گفت : " گله در عشق از بیگانگی ست

یوسف جلالی
معرفت حضرت دوست

غزل   گفت : " گله در عشق از بیگانگی ست

بسیار عاشق شدم ، بس است

ای یار ! عاشق شدم ، بس است

من با جان عاشق می شدم ، اما...

سرشار عاشق شدم ، بس است

وعده ی ماندن تا پای جان...

زنهار ! عاشق شدم ، بس است

ما آتش و آن سو انگار هیچ...

دل ببار ! عاشق شدم ، بس است

تا آتشی نسوزدت ، عاشق مشو

نبود آثار ، عاشق شدم ، بس است

این تو این ازدحام مردمانِ شهر ...

کو اعتبار؟ عاشق شدم ، بس است

عادت می کنم با این زخم کهنه...

دل مسپار ! عاشق شدم ، بس است

گفت : " گله در عشق از بیگانگی ست

یک بار عاشق شدم بس است... "

" یوسف "


برچسب‌ها: یوسف

تاريخ : یکشنبه چهاردهم بهمن ۱۴۰۳ | 6:54 | نویسنده : یوسف جلالی |
.: Weblog Themes By Slide Skin:.