بسیار عاشق شدم ، بس است
ای یار ! عاشق شدم ، بس است
من با جان عاشق می شدم ، اما...
سرشار عاشق شدم ، بس است
وعده ی ماندن تا پای جان...
زنهار ! عاشق شدم ، بس است
ما آتش و آن سو انگار هیچ...
دل ببار ! عاشق شدم ، بس است
تا آتشی نسوزدت ، عاشق مشو
نبود آثار ، عاشق شدم ، بس است
این تو این ازدحام مردمانِ شهر ...
کو اعتبار؟ عاشق شدم ، بس است
عادت می کنم با این زخم کهنه...
دل مسپار ! عاشق شدم ، بس است
گفت : " گله در عشق از بیگانگی ست
یک بار عاشق شدم بس است... "
" یوسف "
برچسبها: یوسف
تاريخ : یکشنبه چهاردهم بهمن ۱۴۰۳ | 6:54 | نویسنده : یوسف جلالی |