معرفت حضرت دوست

غزل   تمام دردت را گریه می کنی!

یوسف جلالی
معرفت حضرت دوست

غزل   تمام دردت را گریه می کنی!

تو بی صدا گریه می کنی !

وقتی مرا گریه می کنی !

وقتی که بُریده ای از من

به کلِ قضایا گریه می کنی!

از فاصله ی شده برزخ

به خزانِ ما گریه می کنی!

دلِ گیرا به خنده افتاد

تو به سرما گریه می کنی!

وقتی به جز آئینه نداری !

تمام دردت را گریه می کنی!

تو به شادی غزلی می فرستی !

مکن حاشا ! گریه می کنی !

تاوانِ رفتنت را عزیزِ من !

چه به جا گریه می کنی!

تو به جرم سفر ، نکرده خطر

تو به جرمِ جفا گریه می کنی!


برچسب‌ها: یوسف

تاريخ : یکشنبه هفتم بهمن ۱۴۰۳ | 15:34 | نویسنده : یوسف جلالی |
.: Weblog Themes By Slide Skin:.