تو بی صدا گریه می کنی !
وقتی مرا گریه می کنی !
وقتی که بُریده ای از من
به کلِ قضایا گریه می کنی!
از فاصله ی شده برزخ
به خزانِ ما گریه می کنی!
دلِ گیرا به خنده افتاد
تو به سرما گریه می کنی!
وقتی به جز آئینه نداری !
تمام دردت را گریه می کنی!
تو به شادی غزلی می فرستی !
مکن حاشا ! گریه می کنی !
تاوانِ رفتنت را عزیزِ من !
چه به جا گریه می کنی!
تو به جرم سفر ، نکرده خطر
تو به جرمِ جفا گریه می کنی!
برچسبها: یوسف
تاريخ : یکشنبه هفتم بهمن ۱۴۰۳ | 15:34 | نویسنده : یوسف جلالی |