معرفت حضرت دوست

غزل    عیان شد به جهدِ ما وصالِ عشق نیست

یوسف جلالی
معرفت حضرت دوست

غزل    عیان شد به جهدِ ما وصالِ عشق نیست

از من تا تو ! چه قدر ؟ فاصله است

از من تا تو ، هزار بیش مرحله است

تو صاحبِ این جانی در مکتبِ من

مرا در این صاحت ، مجالِ گله است ؟

تو را حُسن روز افزون ، قسمت افتاده

مرا چی ؟ که آخر این قافله است

عیان شد به جهدِ ما وصالِ عشق نیست

ببین ! که به پایِ من ، بسی آبله است

به صلح باش و سرِ تسلیم ، بیش

که آخر هر حادثه ، ختم غائله است

چشمِ بصیرتی به من داده این عشق

هنوز به اعجازِ ورودِ قافله است

ما از خیل نامحرمان این قصه ایم

که چشممان دور ، از آن سلسله است

مرورِ قصه ی تو ! بارانِ دل است

به جان تو هم ، چُنین ولوله است ؟

" یوسف "


برچسب‌ها: یوسف

تاريخ : پنجشنبه بیست و هفتم دی ۱۴۰۳ | 23:35 | نویسنده : یوسف جلالی |
.: Weblog Themes By Slide Skin:.